لشکرگاه
معنی کلمه لشکرگاه در لغت نامه دهخدا

لشکرگاه

معنی کلمه لشکرگاه در لغت نامه دهخدا

لشکرگاه. [ ل َ ک َ ] ( اِ مرکب ) معسکر. ( منتهی الارب ). لشکرگه. جای لشکر. لشکرجای. اردو. رجوع به در اندره شود : چون خوشنواز [پادشاه هیاطله ] این سخن بشنید به سرحدّ بلخ آمد و طخارستان و سپاه گرد کرد و لشکرگاه بزد و دانست که با فیروز برنیاید و سپاه او با سپاه عجم طاقت ندارد. ( ترجمه طبری بلعمی ). و خالد سپاه به حرب فراز کرد [در یمامه ] و خود به تخت بنشست ، اندر لشکرگاه. ( ترجمه طبری بلعمی ). و لشکرگاه روسیان آنجا بود آنگاه که بیامدند و بردع بستدند. ( حدود العالم ). جبغوکت ، شهرکی خرم است و لشکرگاه چاچ بودی اندر قدیم. ( حدودالعالم ). پس آنجا فرمود که فرود آمدند و لشکرگاه بزدند. ( اسکندرنامه نسخه نفیسی ).
سخا بزرگ امیریست لشکرش بسیار
دل تو لشکر او را فراخ لشکرگاه.فرخی.ای مه و سال نگه کردن تو سوی سلیح
ای شب و روز تماشاگه تو لشکرگاه.فرخی.چون سواران سپه را بهم آورده بود
بیست فرسنگ زمین بیش بود لشکرگاه.منوچهری.ای خداوندی که نصرت گرد لشکرگاه تست
چترت ایوان است و پیلت منظر و فحلت ( ؟ )رواق.منوچهری.چون عبدوس به لشکرگاه رسید. ( تاریخ بیهقی ). فرمود تابوق و دهل بزدند و آواز از لشکرگاه برخاست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 465 ). دهل و بوق بزدند و مبشران را خلعت و صلت دادند و در لشکرگاه بگردانیدند. ( تاریخ بیهقی ص 441 ). با تعبیه تمام براند و لشکرگاهی کردند برابر خصم. ( تاریخ بیهقی ص 350 ). رسول سلجوقیان را به لشکرگاه آوردند و منزل نیکو دادند. ( تاریخ بیهقی ص 513 ). طلیعه لشکر دمادم کنید تا لشکرگاه مخالفان. ( تاریخ بیهقی ص 354 ). پس کوتوال را گفت بر اثر ما به لشکرگاه آی با جمله سرهنگان. ( تاریخ بیهقی ص 240 ).امیر از پیل بر اسب شد و براندند و یوسف در دست چپش و حدیث میکردند تا به لشکرگاه رسیدند. ( تاریخ بیهقی ص 252 ). به نشابور در جنگ خویشتن را به شبه رسولی به لشکرگاه دارا برد. ( تاریخ بیهقی ص 90 ). و از آن جانب بهرام چوبین فرودآمد و لشکرگاه زد و چند روز میان ایشان رسول می آمد و میرفت. ( فارسنامه ابن البلخی ص 100 ). اتفاق را باد مخالف برخاست و آن کشتی ها را به کنار لشکرگاه شهربراز افکند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 104 ). تا او از آنجا بگریخت و با لشکرگاه خود رفت.( فارسنامه ابن البلخی ص 70 ). و از جای خویش نجنبند الاآنک ترکان را که از لشکرگاه بیرون می آیند بهزیمت ایشان را می کشند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 80 ). لشکرگاه با خزاین جهان و رغائب بسیار و رقایق بیشمار و ممالیک و مواشی ماسوی انواع غلات و حبوبات بازگذاشتند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 71 ). چون به لشکرگاه بیرون آمدند خدا آن پیغمبران را اعلام کرد. ( قصص الانبیاء ص 147 ). پس عقد امیر دیگر بر اسامه بست و بفرمود که لشکرگاه بیرون زند. ( قصص الانبیاء ص 134 ). و طلحه به زمین شامیان بقوت شد و سپاه گرد وی رو در بیابان نهاده دربادیه ای که سمیر خوانند آنجا لشکرگاه بزد. ( قصص الانبیاء ص 234 ). طالوت برخاست و با لشکر به زیر آن کوه آمدند و لشکرگاه بزدند. ( قصص الانبیاء ص 149 ).

معنی کلمه لشکرگاه در فرهنگ معین

( ~ . ) (اِمر. ) جایی که لشکر اقامت کند.

معنی کلمه لشکرگاه در فرهنگ عمید

جای لشکر در میدان جنگ.

معنی کلمه لشکرگاه در فرهنگ فارسی

جای لشکردرمیدان جنگ
دهی است از دهستان مرغائ بخش ایذه . شهرستان اهواز .
( اسم ) جایی که لشکر اقامت کند معسکر لشکر جای اردو : و چون لشکر گاه ساخته و اعلام نصرت افراخته شد ...
معسکر . اردو

معنی کلمه لشکرگاه در دانشنامه عمومی

شهر لشکرگاه مرکز استان هلمند کشور افغانستان است که با قندهار از طریق جاده حدود دو ساعت به سمت غرب فاصله دارد.
لشکرگاه ادامه دهنده سکونت انسانی در نزدیکی ویرانه های شهر باستانی بُسْت سیستان است. بست کاخ زمستانی سلطان محمود و امپراتوری غزنوی بود و سرنوشتی همانند غزنی داشت. بعد از سال ۱۹۵۳ میلادی بازاری در این شهر به عنوان مرکز طرح و پروژه های مزبور در نزدیکی خرابه های قدیمی این شهر به وجود آمد. در سال ۱۹۶۳/۱۹۶۲ اولین ساختمان های جدید شهر توسط طراحان آمریکایی در کنار ساختمان های ادارات دره هلمندارغند و بخش های شرقی بستر هلمندرود ساخته شده است.
بُست، شهری کهن نزدیک پیوندگاه رودهای هیرمند و ارغنداب بود که امروزه ویرانه های آن مجاور شهر لشکرگاه، برجاست. در واقع بست و لشکرگاه دو بخش از یک شهر بوده اند. در بخش نخست مردم کوچه و بازار زندگی می کردند که کانون بازرگانی و دادوستد بوده است و در بخش دیگر سپاهیان و صاحب منصبان سکنی داشتند.
لشکرگاه جدید به عنوان یک پروژه مهم توسعه ای ایالات متحده در طول جنگ سرد در دهه ۱۹۶۰ اجرا شد، به طوری که لشکرگاه را «آمریکای کوچک» می نامیدند. علاقه مندان و متخصصان کشاورزی ایالات متحده بیش از یک دهه کار کردند و شهر جدید را در لشکرگاه احداث کردند و شبکه گسترده ای از کانال های آبیاری و سد برق آبی کَجَکی را ساختند.
این برنامه در سال ۱۹۷۹ با حمله ارتش سرخ رها شد. امروزه همان شبکه کانال ها که برای آبیاری کشتزارهای گیاهان خوردنی طراحی شده است، برای کشت خشخاش استفاده می شود و به این خاطر هلمند تبدیل به بزرگترین ولایت تولید تریاک در افغانستان شده است.
هلمند یکی از ناآرام ترین ولایت های افغانستان است، و نیروهای ایساف انگلیس درگیری های شدید بی سابقه ای را با شورشیان در سراسر این ولایت تجربه کرده اند. تجارت تریاک هم به بی ثباتی بیشتر منطقه لشکرگاه انجامیده است.
از شکوه و جلال غزنویان در لشکرگاه آثار کمی باقی مانده است. بخش هایی از ویرانه های شهر قدیم را می توان در سمت دورتر میدان هوایی ( فرودگاه ) لشکرگاه، در کنار رودخانه هلمند، دید که ویران تر از آثار غزنوی غزنی هستند. تاق بزرگ بست ( که تصویرش بر اسکناس های ۱۰۰ افغانی دیده می شود ) روزگاری به عنوان ورودی شهر خدمت می کرد. امروزه برای جلوگیری از ریزشش، آن را از آجر و گل و لای پر کرده اند.
معنی کلمه لشکرگاه در فرهنگ معین
معنی کلمه لشکرگاه در فرهنگ عمید
معنی کلمه لشکرگاه در فرهنگ فارسی
معنی کلمه لشکرگاه در دانشنامه عمومی

معنی کلمه لشکرگاه در ویکی واژه

جایی که لشکر اقامت کند.

جملاتی از کاربرد کلمه لشکرگاه

آفتاب دیگرش خوانند در لشکر همی زانکه لشکرگاه سلطان آسمانی دیگرست
کجا وزیر تو باشی ملک سزد خورشید ستاره لشکر و چرخ بلند لشکرگاه
در سال ۲۰۲۰ جمعیت افغانستان ۳۸ میلیون و ۸۱۹ هزار نفر برآورد شده که این رقم شامل حدود ۲٫۷ میلیون مهاجر افغان مقیم ایران و پاکستان هم می‌شود. جمعیت افغانستان در سال ۱۹۷۹ سال آغاز جنگ داخلی ۱۵٫۵ میلیون نفر یعنی نصف این تعداد بود. تنها شهر میلیونی افغانستان پایتخت آن کابل است که بر اساس برآورد سال ۲۰۱۰ بیش از ۳ میلیون و ۷۱ هزار نفر جمعیت داشته‌است. پس از کابل هم قندهار، هرات، مزارشریف، جلال‌آباد، لشکرگاه، تالقان، خوست، شبرغان و غزنی به ترتیب پرجمعیت‌ترین شهرهای افغانستان هستند. ۲۳٫۵ درصد جمعیت افغانستان در سال ۲۰۱۱ شهرنشین بوده‌اند و رشد شهرنشینی بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ حدود ۴٫۴ درصد در سال برآورده شده‌است.
صبح روز چهارم ژوئیه ۲۰۱۳ اسلام بیبی هنگامی که خانه خود را ترک می‌کرد مورد اصابت گلوله قرار گرفت. وی هنگام رانندگی با موتور سیکلت با داماد خود در لشکرگاه، مرکز ولایت هلمند، مورد حمله قرار گرفت. اسلام بیبی زخمی شد و بر اثر جراحات در اورژانس بیمارستان درگذشت. او ۶ فرزند داشت.
ولایت هلمند در ۶۰ درجه و ۶۱ دقیقه طول البلد و ۲۹ درجه و ۳۰ دقیقه عرض البلد به مرکزیت شهر «لشکرگاه» موقعیت دارد. مساحت آن ۶۱٬۸۲۹ کیلومتر مربع و جمعیت اش ۱٬۴۴۶٬۲۳۰ نفر است. نام هلمند را در ایران هیرمند می‌خوانند که در واژه به معنای «دارندهٔ آتش» است و رودی است که از افغانستان به سیستان ایران و در پایان به دریاچه هامون می‌ریزد. این ولایت بیشتر بیابانی است.
برازوی صحن دیگر بود خالی چو لشکرگاه بی‌سلطان ولشکر
همه شب با غم دل راه آمد سحرگه سوی لشکرگاه آمد
چون کله بر سر نشین دزدان افسر جوی را چون خرد در جان نشان رندان لشکرگاه را
هم قیامت عرض لشکرگاه تست دوزخ و جنت سر دو راه تست
وز طناب خیمه‌ها بر گرد لشکرگاه حاج صد هزار اشکال اقلیدس به برهان دیده‌اند
بوستانیت گشته لشکرگاه مرغزاریت بوده راهگذر
چون سُتوران بهارِ نیکو بخوردند و به تن و توشِ خویش باز رسیدند و شایستهٔ میدان و حرب شدند، نصر بنِ احمد روی به هَری نهاد و به درِ شهر به مَرغِ سپید فرود آمد و لشکرگاه بزد.
در میان آن دو لشکرگاه زفت چالش و پیکار آنچ رفت رفت