لسه

معنی کلمه لسه در لغت نامه دهخدا

لسه. [ ل َ س َ / س ِ ] ( اِ ) گوشت بد. بعضی قسمتهای ناچیز و هیچکاره گوشت گوسفند وجز آن. فضول گوشت ، یعنی سوای گوشت لخم و استخوان. گوشت کم با پوست و پیه دوسیده. پوست درونی گوشت گوسفند و گاو و امثال آن که به چربو و پیه پیوسته باشد.
لسه. [ ل ِ س ِ] ( اِخ ) کرسی بخش در «مانش »، از ولایت کوتانس ، کنار رود آی به فرانسه ، دارای راه آهن و 1050 تن سکنه.
لسه. [ ل ُ س ِ ] ( اِخ ) نام شهری به آسیای صغیر در عهد اردشیر دوم هخامنشی. ( ایران باستان ج 2 ص 1139 ).

معنی کلمه لسه در فرهنگ فارسی

نام شهری به آ سیای صغیر در عهد اردشیر دوم هخامنشی .

معنی کلمه لسه در ویکی واژه

از گویش تهرانی قدیم یا از طبری، از فارسی میانه ristag (لاشه).
(عا.)
گوشت بد، گوشت بد که لخم نیست.
گوشت نامرغوب.

جملاتی از کاربرد کلمه لسه

بر اساس گزارش وزارت علوم، جلسه شورای مرکزی بورس مورخ ۹۱/۵/۳ که در دفتر وزیر علوم احمدی‌نژاد (کامران دانشجو) برگزار شده اعلام می‌شود:
یافتم کز نفوذ آن گفتار اندرین جلسه نگذرد آن کار
هی ‌گریه ‌کرد و هی جزع هی ناله ‌کرد و هی فزع هی‌گفت اسکت یا لکع عذبت طرفی بالسهر
الَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَةٍ ای فی غفلة متناهیة و الغمرة فوق الغفلة و السهو دون الغفلة و المعنی هم فی غایة الجهل ساهُونَ عن الحق غافلون عن امر الآخرة.