لرزاندن. [ ل َ دَ ] ( مص ) مرتعش کردن. به رعشه درآوردن. به لرزه درآوردن. به تزلزل آوردن . به لرزش درآوردن. لرزانیدن : بانگ او کوه بلرزاند چون شیهه شیر سم او سنگ بدراند چون نیش گراز.منوچهری.
معنی کلمه لرزاندن در فرهنگ معین
(لَ دَ ) (مص م . ) به لرزه درآوردن .
معنی کلمه لرزاندن در فرهنگ عمید
به لرزه درآوردن، تکان دادن.
معنی کلمه لرزاندن در فرهنگ فارسی
بلرزه در آوردن، تکان دادن، تکان دهنده، بلرز آمدن ( مصدر ) بلرزه در آوردن بلرزش واداشتن برعشه در آوردن .
معنی کلمه لرزاندن در ویکی واژه
vibrare به لرزه درآوردن.
جملاتی از کاربرد کلمه لرزاندن
چون زمین آرامش عالم به من پیوسته است کوهها را می کند بی سنگ، لرزاندن مرا