لخت لخت

معنی کلمه لخت لخت در لغت نامه دهخدا

لخت لخت. [ ل َ ل َ ] ( ص مرکب ) پاره پاره. قطعه قطعه. چاک چاک. لت لت. بخش بخش :
ز نیروی مردان و از زخم سخت
فرامرز را نیزه شد لخت لخت.فردوسی.زره شان درآمد همه لخت لخت
نگر تا کرا روز برگشت و بخت.فردوسی.به زخم اندرون تیغ شد لخت لخت
ببودند لرزان چو برگ درخت.فردوسی.بیابان بی آب و گرمای سخت
کزو مرغ گشتی به تن لخت لخت.فردوسی.زبانشان شد از تشنگی لخت لخت
بتنگی فرازآمد آن کار سخت.فردوسی.کمان کرد دونیم و زه لخت لخت
همیدون بینداخت در پیش تخت.اسدی ( گرشاسبنامه ص 169 ).همی زد چنان گرز کز زخم سخت
درو قفل و زنجیر شد لخت لخت.اسدی ( گرشاسبنامه ص 309 ).زین غبن چتر روز چرا نیست ریزریز
زین غم عمود صبح چرا نیست لخت لخت.خاقانی.بسی کوفتیمش به پولاد سخت
نشد پاره پولاد شد لخت لخت.نظامی.به فرزانه شه گفت کاین بانگ سخت
کزو میشود مغزها لخت لخت.نظامی.زمین را چنان درهم افشرد سخت
کز افشردگی کوه شدلخت لخت.نظامی.از بسکه دست می گزم و آه میکشم
آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش.حافظ. || ( ق مرکب ) کم کم. اندک اندک :
میر همی برکشدش لخت لخت
و آخر کارش بدهد تاج و تخت.منوچهری.تا برآید لخت لخت ازکوه میغ ماغ گون
آسمان آس گون از رنگ او گردد خلنگ.منوچهری.همه چیزی ار بنگری لخت لخت
بسختی برون آید از جای سخت.نظامی.

معنی کلمه لخت لخت در فرهنگ معین

( ~ . لَ ) (ق مر. ) قطعه قطعه ، پاره پاره .

معنی کلمه لخت لخت در فرهنگ فارسی

۱- قطعه قطعه پاره پاره بخش بخش : کمان کرد دو نیم و زه لخت لخت همیدون بینداخت در پیش تخت . ( گر شا . ۱۶۹ لغ. ) ۲- کم کم اندک اندک : تا بر آید لخت لخت از کوه میغ ماغ گون آسمان آس گون از رنگ او گردد خلنگ . ( منوچهری . چا . د.۵۳ )

جملاتی از کاربرد کلمه لخت لخت

لخت لختم تشنه دیدار تست ای برق غم چون به کوی ما رسی بر جان تنها نگذری
به چشم اهل دل آن اشک اعتبار نداشت که لخت لخت جگر را به روی کار نداشت
دو رخساره وریش پرگرد و خاک زره لخت لخت وبرش چاک چاک
کسی کش دل ز هجران لخت لخت است ز یک لختیست گر مایل به تخت است
به گفتار او شه بنالید سخت فرو ریخت خون از مژه لخت لخت
گرچه مرا پشت چو سنگ است سخت دارم ازین بار دلی لخت لخت
نباشد به بازوی این کوه سخت شود روی و آهن ازین لخت لخت
همی نعره می‌زد درآورد سخت که می‌گشت دلها همه لخت لخت
گر لخت لخت شد جگر و پاره پاره دل با مدعی نگویم راز نهان خویش
زکریائی و مانده در درختی به تیغ عشق بیشک لخت لختی