لجوج

معنی کلمه لجوج در لغت نامه دهخدا

لجوج. [ ل َ ] ( ع ص ) ستیهنده. لجوجة ( الهاء للمبالغة ). ( منتهی الارب ). ژکاره. ( لغت نامه اسدی ). ستیزه کیش. ( مهذب الاسماء ). عنید. ستهنده. ( دهار ) ( زمخشری ). لج کننده بسیار. لج باز. خِلف ْ. ( منتهی الارب ). ستیزه کننده. سِترگ. ( فرهنگ اسدی نسخه نخجوانی ). سپیدچشم. ستیزنده. ( حاشیه لغت نامه اسدی نخجوانی ). یکدنده. یک پهلو. حکر. ستیزه کار. عنود. کله شق. خیره چشم. سرسخت. سخت سر: مردمان آمل ضعیفند ولیکن گوینده و لجوج و ایشان را جای سخن بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 470 ). امیر ماضی [محمود] چنانکه لجوجی و ضجرت وی بود یکروز گفت. ( تاریخ بیهقی ص 179 ). با آنکه چنین حدود نگاهداشتی لجوجی بودی از اندازه گذشته. ( تاریخ بیهقی ص 396 ). ابوالقاسم کثیر را بباید گفت تا خویشتن را بدودهد و لجوجی و سخت سری نکند. ( تاریخ بیهقی ص 371 ).
این لجوجیت سخت پیکاریست
وان رکیکیت سست پیمانیست.مسعودسعد.تا گرفتاری تو در عقل لجوج
از تو این سودا همه سودا بود.عطار.هر که در عقل لجوج خویش ماند
زین سخن خواند مرا دیوانه ای.عطار.چند گوئی ای لجوج بی صفا
این فسون دیو پیش مصطفا.مولوی.

معنی کلمه لجوج در فرهنگ معین

(لَ ) [ ع . ] (ص . ) بسیار لج باز و یک دنده .

معنی کلمه لجوج در فرهنگ عمید

ستیزه کار، ستیهنده، لجباز.

معنی کلمه لجوج در فرهنگ فارسی

ستیزه کار، ستیهنده، لجباز
( صفت ) ستیزه کننده ستهنده یک دنده : مردمان آمل ضعیف اند ولیکن گوینده و لجوج ...

معنی کلمه لجوج در ویکی واژه

testardo
بسیار لج باز و یک دنده.

جملاتی از کاربرد کلمه لجوج

همیشه در تعقیب فروشنده مواد مخدر آلن شارنیه، او می‌آید به از بین بردن شبکه آمریکایی و تنها کسی است که می‌تواند شارنیه را شناسایی کند. دویل، پلیس کینه‌توز نیویورکی به مارسی می‌رسد جایی که او با بازرس بارتلمی تماس می‌گیرد. اما نسبتاً به سردی با او برخورد می‌شود، همتایان فرانسوی او را از حمل سلاح منع می‌کنند به علت ندانستن زبان فرانسه و مشکلی که در ارتباط دارد سبب نمی‌شود که منصرف شود و او به تحقیقات خود لجوجانه ادامه می‌دهد؛ و او بدون اینکه متوجه شود پلیس فرانسه از او در دستگیری شارنیه استفاده می‌کند.
این عنصر کثیف لجوج سیاه فکر این موذی مدرس علم مزوری
تو در عقل لجوج خود گرفتاری، نمی بینی میان مجلس رندان چه عشرت‌ها، چه دولت‌ها!
مال خویش در جز نکوکاری مصروف مدار و نیکوکاری خویش جز بر نیکمردان بکار مبری. چیزی که پاسخ آن ناخشنودت می دارد، مگوی. در هیچ محفل با لجوجان ستیزه مکن. مباد آن که دیگری بربدی بتو تواناتر از تو در نیکی بدو باشد.
گفتمش بنده را دلی باشد بس لجوج و ملول و بس نستوه
گر تو لجوجی سخت‌سر من هم لجوجم ای پسر سر می‌نهد هر شیر نر در صبر پاافشار من
تا گرفتاری تو در عقل لجوج از تو این سودا همه سودا بود
از آیه‌های دیگر مربوط به موضوع امامت، شصت و هفتمین آیه سوره مائده که مشهور به آیه تبلیغ است. مکارم شیرازی، مفسر شیعه در ترجمه این آیه آورده‌است: «ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده‌است؛ به‌طور کامل [به مردم] ابلاغ کن و اگر چنین نکنی رسالت او را انجام نداده‌ای. خداوند تو را از [خطرات احتمالی] مردم حفظ می‌کند و خداوند گروه کافران [لجوج] را هدایت نمی‌کند.»[یادداشت ۷]
چون لجوجی در میان پیدا شود بنده از شومی او رسوا شود
هر که در عقل لجوج خویش ماند زین سخن خواند مرا دیوانه‌ای
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که «هرگز جبرئیل به نزد من نیامد مگر مرا موعظه کرد و آخر کلامش این بود که زنهار، احتراز کن از لجاج و تنگ گیری بر مردم، که آن عیب آدمی را ظاهر، و عزت او را تمام می کند» و فرمود که «دشمن ترین مردم در نزد خدا، لجوج خصومت کن است» و حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود که «بر شما باد حذر کردن از مراء و خصومت، که اینها دلها را بیمار می کند و بر برادران، نفاق می رویاند» و از امام به حق ناطق، جعفر بن محمد الصادق مروی است که «از خصومت احتراز کنید که آن، دل را مشغول و گرفتار می کند و باعث کینه و نفاق می گردد» و شک در این نیست که اکثر فتنه ها و ناخوشیها از خصومت برخاسته.
چو آفتاب جهانسوز و همچو اختر شوخ چو روزگار لجوج و چو چرخ بی فرمان