لجام

معنی کلمه لجام در لغت نامه دهخدا

لجام. [ ل ُ ] ( ع اِ )آنچه بدان فال بد گیرند. ( منتهی الارب ) :
رایت اویست همای ملوک
زیر همایش هم جغد لجام.ناصرخسرو.|| هوا. ( منتهی الارب ).
لجام. [ ل ِ ] ( معرب ، اِ ) لگام. فارسی است معرب. ج ، لُجُم ، اَلْجِمَة. ( منتهی الارب ). لگام . لغام. دهنه. دهانه. جلو اسب. دست جلوی اسب. جوالیقی در المعرب ( ص 300 ) گوید: اللجام ، معروف و ذکر قوم انه عربی و قال آخرون :بل هو معرب و یقال انه بالفارسیة لغام :
هم اندر زمان پیش بنهاد جام
بزد بر سر تازی اسپان لجام.فردوسی.بطبع رفت بزیرم همی جهان جهان
چو خوش لجام یکی اسب تیزرو بمثل.ناصرخسرو.وگر نصیحت را روی نیست خاموشی
ز نیک و بد به دهان بر لجام باید کرد.ناصرخسرو.لجام در سر شیران کند صلابت عشق
چنان کشد که شتر را مهار در بینی.سعدی.دام محکم ده که تا گردد تمام
و افکنم در کام ایشان چون لجام.مولوی.زیر فلک هر چه هست گشته مسخر ترا
کرده شکوهت لجام در سر این چاروا.واله هروی ( از آنندراج ).اِضزاز؛لجام گزیدن اسب. ادغام ، لجام در دهن اسب درآوردن. ( منتهی الارب ). تقریط؛ لجام دادن اسب را. اکماح ؛ لجام چاروا بازکشیدن تا سر بردارد. اصحاء؛ لجام را استوارگرفتن اسب به دهان و گزیدن بروی. ( منتهی الارب ). || تبرمانندی از ادات کشتی جنگی : و کانوا یجعلون فی مقادم المراکب اداة کالفاس یسمونها اللجام و هی حدیدة طویلة محددةالرأس جداء و اسفلها مجوف کسنان الرمح تدخل من اسفلها فی خشبة کالقناة بارزة فی مقدم المرکب یقال لها الاسطام فیصیر اللجام کانه سنان رمح بارز من مقدم المرکب فیحتالون فی طعن المراکب به.فاذا اصاب جانب المرکب بقوة خرقه حتی یخشی غرقه بماینصب فیه من الماء فیطلب اصحابه الامان. ( تاریخ تمدن اسلامی جرجی زیدان ج 1 ص 162 ). || آنچه زنان به وقت حیض بندند. ( منتهی الارب ). رُکوه. روکا. پاره. لته : تلجم ، لجام بستن زن. ( منتهی الارب ). || داغی است مر شتران را.
لجام. [ ل َ ] ( اِخ ) نام اسب بسطام بن قیس که از بنی فهم گرفت. ( منتهی الارب ).
لجام. [ ل َ ج جا ] ( اِخ ) ابوالحسن علی بن حسین اللجام حرانی. وی از شیاطین انس است و در ایام نوح بن نصربن احمد به بخارا آمد و تا آخر ایام سدید منصوربن نوح بن نصر گاهی به ترقی و گاهی در تنزل بود و گاهی مدیحه سرای می بود و گاهی به هجا مبتلی بلکه اکثر در ذم و هجا سخن گفتی چنانکه وزراء و صدور از زبان او در آزار بودند و او بسیار خوش محاوره و مناظره میبود نادره گوی غریب بود خبیث اللسان ، کثیرالذم ، قلیل المدح قل ما سلم الاشراف من فلقات لسانه. ( یتیمة الدهر ثعالبی ، از حاشیه ترجمه تاریخ یمینی ص 50 ).

معنی کلمه لجام در فرهنگ معین

(لِ ) (اِ. ) ۱ - معرب لگام ، دهانة اسب . ۲ - آن چه که بدان فال بد گیرند.

معنی کلمه لجام در فرهنگ عمید

آنچه به آن فال بد می گیرند.
دهانۀ اسب.

معنی کلمه لجام در فرهنگ فارسی

لگام، لغام، دهانه اسب
( اسم ) آنچه بدان فال بدگیرند : رایت اویست همای ملوک زیرهمایش همه جغد لجام . ( ناصر خسرو . ۳٠۷ )
لگام گر . منسوب است به لجام و عمل آن .

معنی کلمه لجام در ویکی واژه

معرب لگام، دهانة اسب.
آن چه که بدان فال بد گیرند.

جملاتی از کاربرد کلمه لجام

مگذار کُمیت فهم را سست لجام کز منزل خویش بگذری چندین گام
اگر بدلجام است اگر بدرکاب وگر همچو جامیش خوابد در آب
ز تغییر رنگ و به تبدیل نام تو را می‌شناسم من ای بدلجام
چنان که خانه ز گلجام می شود روشن صفای خانه دلها ز جام باده بود
کتاب التفسیر الاثری الجامع، در بیست و هفتمین دوره جوایز کتاب سال انقلاب اسلامی ایران، به عنوان اثر برگزیده معرفی و از آن تجلیل گردید.
الحاوی، یک دوره کامل دانش پزشکی تا دوران رازی است و به نام‌های «جامع الکبیر» و «المعادی» و «الجامع الحاضر لصناعه الطب» نیز خوانده می‌شود. بیست مجلد آن با چاپ حیدرآباد هندوستان، در کتابخانه آستان قدس رضوی وجود دارد.
معروفترین کتاب او «الجامع بین العلم و العمل النافع فی صناعة الحیل» است که با عنوان «مبانی نظری و عملی مهندسی مکانیک در تمدن اسلامی» به فارسی ترجمه شده است. او در کتاب خود، پنجاه دستگاه را که خودش ساخته، شرح داده است.
ابوعبدالله علوی، عالم معروف زیدی در کوفه، در مقدمه کتاب «الجامع الکافی» که یکی از منابع مهم فقه زیدی است، می‌گوید: از آنجا که زیدیه در کوفه در مسائل فقهی بر مذهب احمد بن عیسی و قاسم بن ابراهیم الرسی و حسن بن یحیی بن حسین بن زید بن علی بن حسین و محمد بن منصور مرادی تکیه دارند، لذا سخنان آنان به خصوص گفته‌های احمد بن عیسی را در این کتاب جمع‌آوری کرده و در اقوال احمد بن عیسی به کتب محمد بن منصور مرادی که مشتمل بر احادیث و اقوال و آرای فقهی احمد بن عیسی است رجوع کرده‌است. ابوعبدالله علوی نیز از کتاب «مسائل احمد بن عیسی و القاسم بن ابراهیم» یاد کرده و تداوم روش خود را به مؤلف آن ذکر می‌کند.
زر اگر خلق شد عزیز بدان که کند شاه ازو لجام و کمر
رایت اوی است همای و، ملوک زیر همایش همه جغد و لجام
مگذار نفس را به چراگاه آرزو کاین بد لجام در ته بار گران خوش است
فغان من همه از دست توسن نفس است که خام و سرکش و بدخوی و بدلجام بود
کتاب الحوادث‌الجامعه، کتابی است که مؤلفی ناشناس به زبان عربی نوشته‌است و در آن حوادث و رویدادهای سدهٔ هفتم هجری قمری در سرزمین‌های اسلامی را روایت کرده‌است. البته بخش‌هایی از این کتاب که به سال‌های ۶۰۰ تا ۶۲۵ مربوط می‌شود، از میان رفته‌است. تا مدتی گمان می‌رفت ابن فوطی مؤلف این کتاب باشد، اما امروز این نظر رد شده و مؤلف این کتاب ناشناس باقی مانده‌است. این کتاب یکی از منابع مهم در مورد چگونگی حملهٔ مغول به ایران محسوب می‌شود و علاوه بر این، رویدادهای تاریخی دیگری از جمله سقوط بغداد به دست هلاکو، سقوط اسماعیلیان، مناسبات خوارزمشاهیان و وقایع اداری و اجتماعی در بغداد در آن تشریح شده‌است. این کتاب تاریخ وفات سعدی و ارتباط سعدی با ابن جوزی را گزارش کرده‌است.
ابراهیم بن سلیمان حموی شهرت‌یافته به رضی‌الدین رومی (۱۲۲۵–۱۳۳۲م) محدث، مفسر و آموزگار شامی بود. شرح الجامع الکبیر در شش جلد از آثار برجستهٔ اوست. خاستگاهش حماه بود، در دمشق سکونت گرفت و همان‌جا درس داد و درگذشت. نسخه‌ای خطی از آثار او در کتابخانه ی ملک فیصل در عربستان نگهداری می‌شود.
ای بس‌که آب دادم و تیمارکردمت نه زبن زدم به پیشت و نه بر بستمت لجام
توصیف رابطه ائمه با پیامبر و همچنین ارتباط امامت و توحید، توصیف مقام علمی و سیاسی و اخلاقی ائمه، و نیز پرداختن به عصمت و تولی و تبری از دیگر جنبه‌های این زیارت‌نامه به‌شمار می‌رود. «شرح الزیارة الجامعة الکبیرة»، شرح چهار جلدیِ احمد احسائی بر این زیارت می‌باشد و از آن به عنوان علمی‌ترین و مفصل‌ترین شرح این زیارت‌نامه یاد می‌شود.
«الجامع» و «المسائل» از جمله آثار او هستند.
الجامع لرواة و اصحاب الامام الرضا علیه السلام کتابی از محمدمهدی نجف است که در سال ۱۳۶۸ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان کتاب شایسته تقدیر معرفی شد.
ال الجام یک منطقهٔ مسکونی در یمن است که در استان صنعا واقع شده‌است.
روشن دلم ز باده گلفام می شود ظلمت برون ز خانه به گلجام می شود