لثم

معنی کلمه لثم در لغت نامه دهخدا

لثم. [ ل ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ لاثم. ( منتهی الارب ).
لثم. [ ل َ ] ( ع مص )کوفتن و شکستن شتر سنگ را به سپل. || شکستن و خون آلود کردن سنگ سپل شتر را. || به مشت زدن بر بینی. التثام. ( منتهی الارب ). || بوسه دادن : روز مصاف را شب زفاف پندارندو زخم رماح را لثم ملاح شناسند. ( جهانگشای جوینی ).
لثم. [ ل َ ث َ ] ( ع مص ) بوسه دادن دهان کسی را. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه لثم در فرهنگ معین

(لَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - با مشت بر بینی زدن . ۲ - دهان بند نهادن . ۳ - بوسه دادن .

معنی کلمه لثم در فرهنگ عمید

بوسه زدن بر دهان یا بر چهره.

معنی کلمه لثم در فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) با مشت بربینی زدن . ۲- دهان بند نهادن . ۳- بوسه دادن : روز مصاف را شب زفاف پندارند و زخم رماح را لثم ملاح شناسند .
جمع لاثم

معنی کلمه لثم در ویکی واژه

با مشت بر بینی زدن.
دهان بند نهادن.
بوسه دادن.

جملاتی از کاربرد کلمه لثم

نافع و حمزه و کسایی و حفص میّت بتشدید خوانند، و هما فی المعنی واحد فَأَنْزَلْنا بِهِ یعنی بذلک السحاب الْماءَ علی الارض المیتة، فَأَخْرَجْنا بِهِ یعنی بالماء مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ انواع حمل الاشجار. کَذلِکَ ای کما احیینا هذا البلد باخراج الثمرات و حیاة الارض خروج نباتها، نُخْرِجُ الْمَوْتی‌ من الاجداث. لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ فتعتبرون بالبعث فتعرفون قدرة اللَّه بما نصرّف لکم من الآیات و نضرب لکم من الامثال.
طارت المهجه شوقا بجنان الطرب لثمت سده مولی بشفاه الادب
مقاتل گفت: «إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ» ای البرّ و الشعیر و الذرة و الحبوب کلها. «وَ النَّوی‌» یعنی کل ثمرة لها نوی کالخوخ و المشمش و الغبیراء و الاجّاص و ما کان من الثمار لها نوی، و فوقه ثمرة، و هذا یأتی علی کل ما اخرجت الارض.
در بیرون این برج کتیبه‌ای به خط کوفی قرار دارد که خواندن آن بسیار مشکل می‌باشد. فقط «امر ببناء هذا لقبة الامیر الجلیل ابوشجاع» و در آخر کتیبه «ثلثمائه» از آن خوانده می‌شود و معلوم می‌شود که از بناهای قرن چهارم هجری است. به علت استحکام بنا خوب دوام کرده بطوری‌که هیچگونه آثار خرابی در آن مشاهده نمی‌شود. در بالای در کوچک این برج که به جانب جنوب باز می‌شود کتیبه‌ای است از گچ به خط کوفی گویا نام بانی آن را نوشته‌اند.
و از ایشان بود ابومحمّد جعفربن محمّدبن نُصَیْر و مولود وی ببغداد بوده و آنجا بزرگ شد و صحبت جُنَیْد کرده بود و با وی نشستی و صحبت نوری کرده بود و آنِ رُوَیْم و سمنون و صحبت طبقۀ عصر ایشان، و وفاة او اندر سنه ثمان و اربعین و ثلثمایه بود.
و از ایشان بود ابوعبداللّه احمدبن عطاء الرودباری، پیر شام بود اندر وقت خویش و وفات او بصور بود اندر سنۀ تسع و ستّین و ثلثمایه.
شیخ الاسلام گفت: بومزاحم پیر بوده سید از مشایخ پارس بوعبداللّه خفیف ویرا یاد کند در کتاب «اسمای مشایخ پارس، رحمهم اللّه علیهم در سنه خمس و اربعین و ثلثمائه برفت از دنیا، کذی فی التاریخ.
و قیل «بارَکْنا حَوْلَهُ» بالمیاه و الاشجار و الثمار و جعلنا فیه السّعة فی الرّزق و الرّخص فی السّعر فلا یحتاج الی جلب المیرة. و یقال انّ کل ماء عذب فی الارض یخرج من اصل الصّخرة التی فی بیت المقدس یهبط من السّماء الیها ثمّ یتفرّق فی الارض فذلک قوله: «بارَکْنا فِیها». و عن عبادة بن الصّامت قال قال رسول اللَّه (ص): صخرة بیت المقدس علی نخلة من نخیل الجنّة و تلک النخلة علی نهر من انهار الجنّة علی ذلک النّهر آسیة بنت مزاحم و مریم بنت عمران تنظمان حلی اهل الجنّة الی یوم القیامة.
شیخ ما گفت- رضی اللّه عنه- که شیخ ما ابوبکر در مناجات با خدا گفت: «الهی ما الحِکمَةُ فی خَلقی»؟ گفت: خداوندا در آفریدن من چه حکمت است؟ جواب آمد: «ألحِکْمَةُ فی خَلْقِکَ رُؤیَتی فی مِرآةِ رِوحِکَ وَمَحبَّتی فی قلْبِکَ» گفت: حکمت آنست که تا جمال خود را در آینۀ روح تو بینم، و محبت خود در دل تو افکنم. ای دوست! چون خواهد که خود را بیند. در آینۀ روح ما نگرد؛ خود را بیند که بیچون شده؛ از ادراک حسن و جمال بیچونی، برابر درآید. «أَلْمُؤمِنُون کَنَفْسٍ واحِدةٍ» در این عالم با سالک نشانها دهد. «إِنَّ اللّهَ یَنْظُرُ فی کُلِّ یَوْم و لَیْلَةٍ ثَلثمائة وَسِتّینَ نَظْرَةً إِلی قَلْبِ المُؤمِنِ» همین معنی باشد که سیصد و شصت بار بآینۀ خود نگران شود، تا مقصود خود بیابد. «إِنَّ اللّهَ لایَنْظُرُ إِلی صُوَرَکُم وَلاإِلی أعمالِکُم وَلکِن ینظُرُ إِلی قلوبکم وَ نِیّاتِکُم» برمز بیان این مرآة میکند. «الم یَعْلَم بِإنّ اللّهَ یَری» این باشد. «وَاللّهُ بِکُلِّ شَیءٍ مُحیط» احاطت جملۀ دلها بیان میکند. این آن مقام باشد که او خود را در آینۀ روح ما بیند.
تباهیته لم یفد نصح الکتاب ولا نبح الکلاب لها یا شده الثمل
الثمید (به عربی: الثميد) یک منطقهٔ مسکونی در قطر است که در الریان (شهرداری) واقع شده‌است.
الثمید ۷٫۴ کیلومتر مربع مساحت دارد ۳۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.
النبلی، کنیه ابومحمد، من کبار اصحاب ابی عثمان حیری٭ مات سنه اثنین و ثلثمائة گفت: که خواهی ترا پند دهم؟ که پنجاه سالست با خلق می‌دهم بنه می‌پذیرد گفت خواهم. گفت، تهمت بر کردار خود نه تا قیمت گیرد، و تهمت از خلق برگبر، تا جنگ برخیزد.