معنی کلمه لت خوردن در لغت نامه دهخدا
- لت خوردن بچه شیرخوار یا مریض ؛ بواسطه نرسیدن شیر یا غذا ضعیف شدن. به علت کم شیری مادر یا دایه ضعیف شدن طفل : از دیر و زود شیردادن بچه لت میخورد، ضعیف میشود. چون به بچه شیر بموقع ندهند یا کم دهند بچه لت میخورد، ضعیف و لاغر میشود: دو وعده که شیر بچه پس افتاد بچه لت میخورد، ضعیف و لاغر میشود.
- لت خوردن باغ یا درختان باغ ؛ برای نرسیدن آب در موقع خود، پژمردن آن.
- لت خوردن کار ؛ برهم شدن کار :
دل گر از سینه رودکار غم از وی مطلب
لت خورد کار چو کاسب ز دکان برخیزد.ملاطغرا.- لت خوردن مهره ؛ مضروب شدن آن. زده شدن مهره :
لت خورد ز خال سپهش مهره گردون
نقش مه و خورشید در این پرده چه باشد.ملاطغرا.