لبک

لبک

معنی کلمه لبک در لغت نامه دهخدا

لبک. [ ل َ ] ( ع اِ ) چیز آمیخته. لبکة. ( منتهی الارب ). || ( مص ) آمیختن کار. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ). || گرد آوردن اشکنه را جهت خوردن. || آمیختن پِسْت با انگبین و جز آن. ( منتهی الارب ).
لبک. [ ل َ ب ِ ] ( ع ص ) امر لبک ؛ کار آمیخته و مشتبه. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه لبک در فرهنگ فارسی

امر لبک آمیخته و مشتبه

معنی کلمه لبک در دانشنامه عمومی

لبک یک روستا در ایران است که در دهستان شوسف واقع شده است. لبک ۴۹ نفر جمعیت دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه لبک

یاران برون رفتند و من در بحر خون افتاده‌ام طَرفی علی هجرانِهم تَبکی و ما تُغنی البکا
هر که دست از تو کشیده است چه دارد در دست؟ چه طلب می کند آن کس که طلبکار تو نیست؟
البکیریه ۲۵٬۱۵۳ نفر جمعیت دارد.
طلبکار تواند اینجا نجومات کجا دانند از سرّ علومات
این سخن ز استفت قلبک جو نشان تا بدانی علم عارف را بیان
گر طلبکار خدایید و ندارید انکار از سر صدق بیایید که تا بنماییم
الا گر طلبکار اهلِ دلی ز خدمت مکن یک زمان غافلی
طلبکار است جان در تن طلبکار نمایش بیشکی اینجای دیدار
مراحل ضبطِ یک نعلبکی رمز و راز قبل و بعد از جدایی سید برت، خواننده و گیتارنواز گروه، انجام گرفت. به دلیل رو به فزون بودن رفتارهای عجیب او در فصل‌های ضبط، دیوید گیلمور در ژانویه ۱۹۶۸ به گروه ملحق شد، از این رو این آلبوم؛ تنها آلبوم غیرگردآوری‌شده از پینک فلوید است که هر پنج عضو گروه در آن حضور دارند و اولین آلبومی است که گیلمور در آن به عنوان عضوی از گروه دیده می‌شود.
شیرین کنم مذاق طلبکاران وان تلخکامی غم دیرین را
طلبکار آمدیم از جوهر اصل که اینجایست بیشک جوهر وصل
آن را که از محیط طلبکار گوهر است هر موج همچو کوه بدخشان مبارک است