لبریز

معنی کلمه لبریز در لغت نامه دهخدا

لبریز. [ ل َ ] ( نف مرکب ) پر. لبالب. مالامال. چنانکه از سر بخواهد شدن. طفحان : اناء طفحان ؛ خنور لب ریز، سرریز. نسفان : اِناء نسفان ؛ آوند پر و لب ریز. قدح دمعان ؛ کاسه لبریز. ( منتهی الارب ) : چون گرگ و روباه دندان طمع تیز و انبان حیله لبریز. ( مجالس سعدی ).
دیگ شکم از طعام لبریز مکن
گر کاه نباشد ز تو کهدان از تست.میرالهی همدانی.ز اشک روان دیده مظلومان
این نیست مردمی که کشی ساغر
آهسته تر بنوش که لبریز است
گلگون قدح ز خون دل مضطر.حاج سید نصراﷲ تقوی.افراط؛ لبریز گردانیدن توشه دان [ از توشه ] و حوض از آب. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه لبریز در فرهنگ معین

(لَ ) (ص . ) لبالب ، پر.

معنی کلمه لبریز در فرهنگ عمید

۱. پر، لبالب.
۲. ویژگی ظرفی که از آب یا چیز دیگر به اندازه ای پر شده باشد که از کنارۀ آن بریزد.

معنی کلمه لبریز در فرهنگ فارسی

پر، لبالب، ظرفی که از آب یاچیزدیگرباندازه پرکند
( صفت ) پر مملو ممتلی لبالب : چون گرگ و روباه دندان طمع تیز و انبان حیله لبریز .

معنی کلمه لبریز در ویکی واژه

traboccante
لبالب، پر.

جملاتی از کاربرد کلمه لبریز

گریه های تلخ ما را چاشنی دیگر بود از شکر پیوسته لبریزست جوی شیر ما
ممنون جام بادة لبریز نیستم این نشئه می‌رسد ز ایاغ دگر مرا
تلویزیون هم جریان را ضبط می‌کرد و ما هم نظاره می‌کردیم. سرانجام کاسه صبرم لبریز شد و مستقیماً به خدمت امام رفتم و عرض کردم: ابراهیم یزدی می‌گوید که جزو شورای انقلاب است و نمی‌گذارد من به کارها رسیدگی کنم. او در همه کارها مداخله می‌کند و مانع کار ما می‌شود.
سری دارم آن نیز یک سر جنون دلی دارم آن نیز لبریز خون
گر دست من تهی بود از سیم و زر چه باک دارم دلی چو دریا لبریز ازگهر
گر درون لبریز نشتر باشدت از نیش خلق لب مبند از شکوه کس مشرب ماهی گزین
ساخت لبریز ز خوناب جگر ساغر من نوجوان اکبر من
اما محاسبات آن‌ها اشتباه از آب درآمد. با آغاز دهه ۱۹۸۰، نسل جدیدی از سیاستمداران کمونیسم‌ستیز غربی (به خصوص تاچر و ریگان) قدرت را در دست گرفته بود و آنان این مرتبه قصد عقب‌کشیدن نداشتند. نهایتاً حمله به افغانستان کاسه صبرشان را لبریز کرد؛ با مقاومت محلی و حمایت غرب از آنان، این جنگ ۹ سال طول کشید و در سقوط شوروی اثرگذار بود.
دید شاه دین که سلطان هدی‌ست: اکبر خود را که لبریز از خداست
دیده امید ما از آرزو پر می شود ساغر خورشید اگر لبریز از شبنم شود
ظاهر وباطن از تو درد آمیز همه جا خالی از تو و لبریز
لبریز کرده‌اند به هیچم حباب‌وار باده است وقف ساغر اگر شیشه بشکنم