لبد

لبد

معنی کلمه لبد در لغت نامه دهخدا

لبد.[ ل ِ ] ( ع اِ ) نمد. ( منتهی الارب ). نمط :
مور اسود بر سر لبد سیاه
مور پنهان دانه پیدا پیش راه.مولوی.|| نمدزین. ( مهذب الاسماء ). خویگیر زین. ( منتهی الارب ). || هر پشم و موی نشسته برچفسیده. ج ، الباد و لبود. ( منتهی الارب ). موی انبوه میان دو دوش. مویهای یال شیر. لبدة. رجوع به لبدة شود. || کار.( منتهی الارب ).
لبد. [ ل ِ ب َ ] ( اِخ ) ( ذو... ) جایگاهی است به بلاد هذیل. ( معجم البلدان ).
لبد. [ ل َ ب َ ] ( ع اِ ) پشم گوسپند. گویند ما له سبد و لا لبد و هما الشعر و الصوف ؛ ای ما له شی ٔ. ( منتهی الارب ). پشم گوسپند و اشتر :
وین عمارت کردن گور و لحد
نی زسنگ است و نه چوب و نی لبد.مولوی.
لبد. [ل َ ب َ ] ( ع مص ) مقیم شدن بجایی و لازم گرفتن آن را. || چفسیدن به زمین. || حلق و سینه گرفتن شتر از بسیار خوردن صلیان. ( منتهی الارب ).
لبد. [ ل َ ب ِ ] ( ع ص ) آنکه پیوسته در خانه باشد و به سفر نرود و جای را نگذارد. ( منتهی الارب ).
لبد. [ ل ُ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) مرد خانه نشین و جای گیر که به تلاش روزی نرود و سفرنگزیند. ( منتهی الارب ). || مال ٌ لبد؛ مال بسیار. منه قوله تعالی : مالاً لبدا. ( منتهی الارب ). مال برهم نهاده. بسیار از مال و جز آن. ( منتخب اللغات ).بسیار برهم نهاده. ( ترجمان القرآن جرجانی ). || مردم انبوه و بسیار. ( منتخب اللغات ). گروهانی انبوهی کننده. ( ترجمان القرآن علامه جرجانی ). یقال : الناس لبد؛ ای مجتمعون. ج ، لبدة. || ابولبد؛ شیر بیشه. ( منتهی الارب ). || ( اِخ ) کرکس پسین لقمان الذی بعثته عاد الی الحرم یستسقی لها فلما اهلکوا خیر لقمان بین بقاء سبع بعرات سمر من اظب عفر فی جبل وعر لایمسها القطر و بین بقاء سبعة انسر کلما هلک نسر خلف بعده نسرفاختار النسور و کان آخرها لبداً. و این لقمان عاد است غیر لقمان حکیم علیه السلام یکهزار و سه صد سال زندگانی کرد و این عمر هفت کرکس است. ( منتهی الارب ).
لبد. [ ل ِ ب َ ] ( ع اِ ) ابولبد؛ شیر بیشه. ( منتهی الارب ).
لبد. [ ل ُب ْ ب َ ] ( ع ص ) مال ٌ لبد؛ مال بسیار. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه لبد در فرهنگ معین

(لَ بَ ) [ ع . ] (اِ. ) پشم گوسفند و شتر.
(لِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - نمد، نمط . ۲ - نمد زین .

معنی کلمه لبد در فرهنگ عمید

۱. پشم و موی برهم نشسته و به هم چسبیده مانند یال شیر.
۲. نمد، نمدزین اسب.
پشم و موی پرپشت و درهم رفته.

معنی کلمه لبد در فرهنگ فارسی

پشم وموی برهم نشسته وبهم چسبیده، نمد، نمدزین
( اسم )۱- نمد نمط : مور اسود بر سر لبد سیاه مور پنهان دانه پیدا پیش راه ( مثنوی لغ. ) ۲- نمدزین .
مال لبد . مال بسیار

معنی کلمه لبد در دانشنامه عمومی

لبد (رود). لبد ( به لاتین: Lebed ) یک رود در روسیه است که در خاکاسیا واقع شده است.

معنی کلمه لبد در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)
. لبد را در آیه به ضم و کسر اول خوانده و در قرآنها به کسر اول است. لُبُود به معنی، اقامت، چسبیدن، ازدحام و جمع شدن آمده است و آن در آیه جمع لُبْدَة به ضم اول به معنی ملاصق، مجتمع و متراکم است ناگفته نماند: از آیه 16 سوره جن لحن کلام تغییر یافته و متوجه مشرکین است لذا ضمیر «کادُوا - یَکُونُون» ظاهراً راجع به آنهاست مراد از «لِبَداً» متراکم بودن است در اقرب الموارد گفته: لِبَد هر پشم و موی متراکم و پیچیده است به علت چسبیده بودن بعضی به بعضی لِبَد نامیده شده. ظاهراً وقت نماز خواندن آن حضرت، کفار برای مزاحمت و تماشا به اطرافش جمع شده می‏خواستند از سر و کله همدیگر بالا روند معنی آیه چنین می‏شود: و چون بنده خدا به نماز برخاست نزدیک بود بر او متراکم شوند. به نظر بعضی متراکم بودن راجع به جن است و آنها برای شنیدن قرآن اجتماع کرده می‏خواستند از دوش همدیگر بالا روند و آیات را بشنوند و ضمیر «کادُوا - یَکُونُون» راجع به آنهاست. ولی سیاق آیات قبل و بعد با این نظر ملایم نیست. * . لُبد را در آیه مشدد و مخفف خوانده‏اند ولی در قرآنها مخفف و به ضم اول است وبه معنی کثیر و بسیار است در مجمع فرموده: لُبد به معنی کثیر و مأخوذ از «تَلَبَّدَ الشَّیْ‏ءُ» است یعنی بعضی بر بعضی انباشته شد. معنی آیه: می‏گوید مال زیادی تلف کردم.

معنی کلمه لبد در ویکی واژه

نمد، نمط.
نمد زین.
پشم گوسفند و ش

جملاتی از کاربرد کلمه لبد

اگر می نیستی یکسر همه دل‌ها خرابستی وگر در کالبد جان را به دل هستی شرابستی
با چنین درد که وحشی به دعا می‌طلبد بایدش کشت اگر نام مداوا ببرد
در آن تبار که یک تن خلاف او طلبد ز روزگار ببارد بر آن تبار آتش
نوری که از او تابد هر چشم که برتابد بیدار ابد یابد در کالبد خفته
زیر دست تو فلک می‌طلبد منصب خویش خویشتن را همگی برده فلک بر بالاست
دلم از نسبت لبش جویا بادهٔ لعل ناب می طلبد
بزرگ طاقش را کالبد فلک بوده بلند گنبد او را قضا زده پرگار
گر دل طلبد کامی ایّام نمی‌بخشد ور یاد کند لطفی اغیار نمی‌ماند
آناتولی لبد (روسی: Анатолий Вячеславович Лебедь؛ ۱۰ مهٔ ۱۹۶۳ – ۲۷ آوریل ۲۰۱۲) فرمانده نظامی و سیاست‌مدار اهل استونی بود.
ز عکس رای تو اندازه برگرفت فلک چو خواست کالبد خطّ استوا کردن
الکساندر لبدنکو (اوکراینی: Олександр Вікторович Лебеденко؛ زادهٔ ۱۳ اوت ۱۹۸۹) بازیکن فوتبال اهل اوکراین است.
هر که علم از برای زر طلبد دانش از بهر نفع و ضر طلبد