لایعلم

معنی کلمه لایعلم در لغت نامه دهخدا

لایعلم. [ ی َ ل َ ] ( ع ص مرکب ) ( از: لا + یعلم ) که نمیداند. نادان. صیغه مضارع منفی است و میم در محاوره فارسیان به وقف خوانده میشود و این برای استمرار نیز می آید و صفت حیوان واقع میشود بجهت اظهار کمال نادانی او یعنی الحال هم نادان است و در استقبال هم بی علم و موصوف بخ نادانی خواهد ماند. ( غیاث ) : گفت ای سفیه لایعلم شیر را با تو چه مناسبت است. ( سعدی ). گفت چگونه می بینی دیبای معلم را بر این حیوان لایعلم.گفتم خطی زشت است که به آب زر نبشته است. ( سعدی ).

معنی کلمه لایعلم در فرهنگ معین

(یَ لَ ) [ ع . ] (ص مر. ) نادان .

معنی کلمه لایعلم در فرهنگ عمید

نادان.

معنی کلمه لایعلم در فرهنگ فارسی

نادان
( جمله فعلی ) نمی داند . ۲- نادان : گفت : سعدی چگونه همی بینی این دیبای معلم برین حیوان لایعلم ? ( گلستان ) یا سفیه لایعلم . سبک عقل نادان .
نادان . که نمی داند

جملاتی از کاربرد کلمه لایعلم

چه پرسی ز من غیب اگر عاقلی؟ ز لایعلم الغیب چون غافلی؟
نمی‌گویم من این، این گفتِ عشق است در این نکته من از لایعلمونم
یعلمون را خدای در قرآن پیش لایعلمون نهاد مکان
علم در نسبت دانایی تو، لایعلم فهم در جنب شناسایی تو، لایعرف
کیست که اندر سخن چو من مسلط بود گویند ار هست کس گویم لایعلمون
مقر شد از بن دندان سپهر لایعلم که جای در سر این خامه شبه فام است
چون خرد بر کف قلم در مکتب علم گرفت دل رموز آموزی از اسرار لایعلم گرفت
شد هویدا بر ملایک سر مالایعلمون بر خلایق آشکار گشت مهر بی مثال
چنان پیر و چنان عالم فنا به که تا عبرت شود لایعلمون را
باید که خواص و اغنیا باشند با علم وعوام خلق لایعلم