معنی کلمه لایزال در لغت نامه دهخدا
بنده چون خداوند خود نباشد
نه چیز زوالی چو لایزالی.ناصرخسرو.ولیکن ز خر بارش افتاد و ماند
گرانبار بر پشت تو لایزال.ناصرخسرو.آنکه پس از این همیشه باشد. صاحب غیاث اللغات گوید: در صفت حق تعالی واقع شود. بجهت اظهار کمال بی زوال او یعنی الحال بی زوال است و در استقبال هم بی زوال خواهد ماند. ( غیاث ) :
نیست پنهان آفتاب لایزال
ذره ای تو خویش را اقرار کن.عطار.ناگزیر جملگان حی قدیر
لایزال و لم یزل فرد بصیر.مولوی.همه تخت و ملکی پذیرد زوال
بجز ملک فرمانده لایزال.سعدی.چون موسی برلم یزل و لایزال حکمی کرد که او را استحقاق نبود داغ حرمان بر جبین خیال او نهادند. ( مجالس سعدی ).