لایجوز

معنی کلمه لایجوز در لغت نامه دهخدا

لایجوز. [ ی َ ] ( ع جمله فعلیه ، ص مرکب ) ( از: لا + یجوز ) که روا نباشد. که جایز نیست. ناجایز. ناروا :
یجوز و لایجوزستش همه فقه از جهان لیکن
سرا یکسر ز مال وقف گشتستش چو جوزائی.ناصرخسرو.هرچه کان گفت لایجوز چنین
آن دگر گفت عندنا لابأس.ناصرخسرو.دانه دین ز لایجوز و یجوز
سیر شیرش نکرده بود هنوز.سنائی.صوفی و عشق در حدیث هنوز
سلب و ایجاب و لایجوز و یجوز.سنائی.

معنی کلمه لایجوز در فرهنگ معین

(یَ ) [ ع . ] ۱ - (جملة فعلی ) شایسته ، نیست . ۲ - (ص مر. ) ناروا.

معنی کلمه لایجوز در فرهنگ عمید

ناروا، ناجایز.

معنی کلمه لایجوز در فرهنگ فارسی

ناروا، ناجائز
۱- ( جمله فعلی ) شایسته نیست . ۲ - ناروا ناجایز: هرچه کان گفت : لایجوز چنین آن دگر گفت : عندنا لاباس . ( ناصرخسرو )
که روا نباشد . که جایز نیست .

معنی کلمه لایجوز در ویکی واژه

شایسته، نیست.
ناروا.

جملاتی از کاربرد کلمه لایجوز

نیک می دانی یجوز و لایجوز خود ندانی تو یجوزی یا عجوز
قیل و قال لایجوز از کوی دل بیرون گذار بر در همت ز هستی پس قوی مسمار زن
هر چه کان گفت «لایجوز چنین» آن دگر گفت «عندنا لاباس»
زینهار و زینهار از گرم رفتن دم زنید زین یجوز و لایجوز و خرقه و حال و محال
در بیابان عشق ره نبرد خانه پرورد «لایجوز» و «یجوز»
ز امر و نهی محبت رسوم شرع مجو که ان یجوز دگر گفت لایجوز دگر
اول چنان نواز و در آخر چنین گداز اول یجوز آمد و امروز لایجوز
خصم را از پی جواز ستم رقم حکم لایجوز رسید
باز پر سوی لایجوز و یجوز         رشته در دست صورت است هنوز
گفتم که نیست جایز از عاشقان بریدن گفتا که ما معافیم از جان لایجوزت