معنی کلمه لاوک در لغت نامه دهخدا
جفنه اکسار؛ کاسه بزرگ بسیار پیوند : و مراد به جفنه لاوکی است که عرب در آنجا مثل لاخشه و رشته و چنگال و دیگر اقسام طعام خورند و مشهور است در میانه ایشان قوله تعالی : «و جفان کالجواب... بسی برنیامد که چهار مرد بیامدند ولاوکی داشتند پر از نان و گوشت چنانچ از بسیاری گوشت و نان از آن می افتاد آن لاوک به پیش ایشان بنهادند. ( تاریخ قم ص 275 ). مردی را دیدند که می آید و لاوکی داشت پر از طعام دود از سر او برمی آمد پس از آن طعام بسیار بخوردند تا سیر شدند پس آن لاوک را برداشتند چون در بامداد آمدند رسول خدا ( ص ) در پیش ایشان آمد و گفت در این شب هیچ خوردنی یافتید گفتند بلی یا رسول اﷲرسول تو آمد و لاوکی از طعام می آورد که دود آن بهوا بر میرفت بسیاری بخوردیم تا سیر شدیم و بعد از آن لاوک را با باقی طعام برسول تو دادیم. ( تاریخ قم ص 276 ).
چون تو ترتیب نان و خوان سازی
مه گروهه سپهر لاوک باد.شرف شفروه.سفره دولتش آنروز بگسترد قضا
که نه این قرصه خور بود و نه این لاوک بود.شرف شفروه.و رجوع به لاک شود. || لواش که نان تنک باشد. ( برهان ). نانی که آن را لواش نیز خوانند. ( جهانگیری ).