لانیدن. [ دَ ] ( مص ) لاندن. جنبانیدن و افشانیدن. ( برهان ) : پیش من چونکه نجنبدت زبان هرگز خیره پیش ضعفا چونکه همی لانی.ناصرخسرو.
معنی کلمه لانیدن در فرهنگ معین
(دَ ) (مص م . )۱ - جنبانیدن . ۲ - افشاندن .
معنی کلمه لانیدن در فرهنگ عمید
= لاندن
معنی کلمه لانیدن در ویکی واژه
جنبانیدن. افشاندن.
جملاتی از کاربرد کلمه لانیدن
اگر روزی دو نامه طرازی را خامه در انگشت و خم اندر پشت نیامد اندیشه پیمان شکستن و پیوند گسستن نفرمایند. به خواست بار خدا و پاک روان بزرگان رشته مهر مرا گسستی و سرپنجه روزگار را بر گسلانیدن بند بندگی دستی نیست. با همه افسردگی ها ودل مردگی ها که از این دو سوک گردانگیز درد آویزم همدم پیوست است و زنجیر دل و دست، گله پردازی و دل نوازی دوست را که از همه راهم روی جان در اوست نگارش این چند سخن رفت. هر گونه کاری که سرانگشت ماش گره گشائی تواند بر سرایند و باز نمایند که پذیرای انجام خواهد بود.