لام آوردن
معنی کلمه لام آوردن در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه لام آوردن
در تمام قرآن تنها هفت سوره با حروف شرط آغاز شدهاند که از جمله آنها، سوره نصر میباشد. واژه شرطیه «اذ» در ابتدای سوره، در بیان حتمیت اخذ شدهاست و دلیل این حتمیت نیز وعده الهی بودن آن است. یکی دیگر از کنایات موجود در سوره، کنایه از نسبت است که در آیه ﴿وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا﴾ به کار رفتهاست. بر اساس این کنایه، فعل «یدخلون» به گروه اسمی «دین الله» به صورت کنایی، نسبت داده شدهاست و منظور از این کنایه (داخل شدن افراد در دین خدا)، اسلام آوردن آنان بودهاست.
اوس یکی از دو قبیلهٔ عرب اصلی در مدینه بود. قبیلهٔ دیگر خزرج بود و این دو، پیش از اسلام بنو قیْلة نام داشتند و پس از هجرت محمد ص به مدینه، آنهایی که از این قبیله اسلام آوردند انصار نام گرفتند. انصار بیشتر از خزرج بودند و کمتر از اوس.
پس از اسلام آوردن اکثریت مردم دیلم توسط داعیان علوی، جستانیان در جنگهای علویان با سامانیان، و حتی در کشمکشهای داخلی میان آنها شرکت میکردند که این مسئله باعث تضعیف جستانیان شد. علت دیگر تضعیف جستانیان، رخ دادن اختلافات داخلی میان آنان بود. برای مثال، در حینی که جستان بن وهسودان با پناه دادن به داعیان علوی در مقابل خلافت عباسی قرار گرفتهبود، برادرش علی بن وهسودان کاملاً حامی خلافت بود و رهبری حامیان خلافت در میان دیلمان را برعهده داشت. او حتی ازسوی خلیفه مدتی به حکومت اصفهان منسوب شد و داعی صغیر را دستگیر کنند و قصد داشت تا او را به بغداد بفرستد.
دربارهٔ چگونگی اسلام آوردن ایرانیان، دیدگاههای گوناگونی وجود دارد؛ علی میرفطروس بر این باور است که اسلام در کشورهای اشغالشده، خصوصاً ایران، اساساً با خشونت و قتلعامهای گسترده و ایجاد رعب و وحشت و فشارهای اقتصادی (مثل خراج و جزیه) مستقر گردید.
بر اساس روایت منابع اسلامی ابوعبیده در قبیله بنی حارث از تیرههای ضعیف قریش در سال ۳۸ قبل از هجرت در مکّه به دنیا آمد. در سال ۶۱۱ میلادی، ابوعبیده به توصیه ابوبکر اسلام آورد. او نخستین مرد از طایفه بنی حارث بود که اسلام آورد. منابع اسلامی میگویند اسلام آوردن او باعث شد که تحت شکنجهٔ قریش قرار بگیرد. به دستور محمد ابوعبیده به حبشه هجرت کرد.
مسلمانان اسلاوی قومی در بالکان غربی از مذهب حنفی، زیرمجموعهٔ اسلام سنی پیروی میکنند. طبق ایدئولوژی مذهبی مسیحیت، که توسط مایکل سیلز ابداع شد، این باور وجود دارد که: «اسلاوها ذاتاً مسیحی هستند و هرگونه تغییر دین از مسیحیت خیانت به نژاد اسلاوی است» و بههمیندلیل (همانطور که در ناسیونالیسم کروات و صربستان دیده میشود) مسلمانان اسلاوی بخشی از خویشاوندان قومی خود محسوب نمیشوند و با اسلام آوردن، خویشاوندانشان آنها را «ترک» بهحساب میآورند.
به اعتقاد برخی او به طمع وزارت، مسلمان شد. با اسلام آوردن ابن کلس موقعیت ابوالفضل جعفر بن فرات (ابن حنزابه وزیر کافور) متزلزل شد که پس از مرگ کافور در ۳۵۷ قمری خصومتش علنی شد.
پس اسلام آورد و از خیل او هفتاد تن اسلام آوردند. آن شب بخفت. به خواب دید که حق تعالی گفت: ای احمد!از برای ما هفتاد شمع برافروختی، ما از برای تو هفتاد دل به نور شعاع ایمان برافروختیم.
پیشینهٔ قم به دوران ساسانی بازمیگردد اما مهمترین رویداد تاریخ قم اسلام آوردن مردم آن و پذیرش تشیع بود. قم در سال ۲۳ ه.ق به دست ابوموسی اشعری فتح شد و قم به پناهگاه شیعیان و مخالفان خلفای اموی و عباسی تبدیل شد. پس از پذیرش اسلام و تشیع از سوی مردم قم، سرنوشت سازترین رخداد تاریخ قم، آمدن فاطمه معصومه به این شهر است. چرا که پس از وفات او و دفن در شهر قم بهعنوان یک مرکز دینی و مذهبی برای شیعیان تبدیل شد و در دورههای بعد به دلیل اهمیت مذهبی این شهر به بزرگترین حوزهٔ تعالیم دینی و مذهبی در ایران تبدیل شد.
قوله: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ روایت است از ابن عباس و مجاهد که: خیریت این امت آنست که پیغامبر را بقتال فرمودند که ایشان را بکره ایشان در دین اسلام و عزّ شریعت آر، و آنچه صلاح کار و بهینه حال ایشانست ایشان را الزام کن، و آن گه رب العالمین بر ایشان منت نهاد، گفت: «و الزمهم کلمة التّقوی و کانوا احقّ بها و اهلها». میگوید: اللَّه در ایشان بست، و ایشان را الزام کرد آن کلمه شهادت، که نشان دوستی است و شرف دو جهانست، و سبب سعادت جاودانی است. و ایشان خود از در آن بودند و سزاء آن بودند. از دور آدم (ع) تا منتهای عالم هیچ امت را این منزلت و رتبت ندادند که ایشان را بسلسله قهر از ذل کفر بعزّ اسلام آوردند، و طوق سعادت در گردن ایشان کردند، مگر این امت را چنان که امروز بسلسله قهر ایشان را در دین آوردند فردا هم ایشان را بسلسله لطف ببهشت برند. مصطفی (ص) گفت: عجب ربک من قوم یقادون الی الجنة بالسلاسل. و تا نگویی که این خیریت که ایشان را بر آمد بوسیلت اعمال و تصفیت احوال برآمد، لیکن عنایت ازلی بر ایشان اقبال کرد و بنواخت، و اختیار روز میثاق کار ایشان بساخت. این کرامت و نواخت، و این منزلت و مرتبت ایشان از آنست که امت محمد (ص) اند که مهتر عالم است، و سید ولد آدم، چون مصطفی (ص) خیر الانبیاء و الرسل بود لا جرم امت وی خیر الامم بودند.
منکوتمر مسلمان نبود، اما با ممالیک مصر روابط حسنه داشت. وفات او به گفته رشیدالدّین (جامعالتواریخ، به کوشش بلوشه، ۲/۱۴۲) در ۶۸۱ق/۱۲۸۲م بود و پس از او تودا مونککا (تودامنکو، تُدان منکو) پسر سوم توقان در همان تاریخ بر تخت نشست. او در ۶۸۲ق/۱۲۸۳م نامهای به خط مغولی به سلطان مصر نوشت و در آن از اسلام آوردن خود آگاهی داد (مقریزی، 1 (3)/۷۱۶).
اسلام آوردن ایرانیان یا گرایش ایرانیان به اسلام، فرایندی پیچیده و تدریجی بود. فرایند مسلمان شدن ایرانیان از زمان محمد در سرزمین حجاز، شروع شد (ایرانیان بسیاری در یمن ساکن بودند). در زمان حمله مسلمانان به ایران اولین گروندگان به اسلام، سربازان ایرانی و سران محلی بودهاند که به گفته التون دانیل این گرایش، تنها اسمی بوده و برای حفظ موقعیت و جایگاه در حکومت جدید صورت گرفته است.