لافزن

معنی کلمه لافزن در لغت نامه دهخدا

لاف زن. [ زَ] ( نف مرکب ) خودستا. خودنما. صلف. متصلف تأه. جعظری. تیاه. تیهان. صلاّف ، جعظار؛ کوتاه درشت لاف زن. جعظارة؛ کوتاه سطبر لاف زن کم عقل. تیار؛ مرد متکبر شوریده عقل لاف زن. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه لافزن در فرهنگ عمید

۱. آن که لاف بزند.
۲. خودستا.

معنی کلمه لافزن در فرهنگ فارسی

۱- خودستا متکبر : هر خرامند. بکبر لاف زن خویشتن ستای . ۲- مدعی باطل .

جملاتی از کاربرد کلمه لافزن

تا لافزن نمود زبان هنر دراز ی‌ت‌باره کرد خوی‌، زبان‌ها به لاف‌ها
بر کار شود مردم دانشور پرکار نابود شود این گره لافزن رند