معنی کلمه لاعلاجی در لغت نامه دهخدا لاعلاجی. [ ع ِ ] ( حامص مرکب ) ناگزیری. ناچاری. ضرورت. بی چارگی. لابدی.
جملاتی از کاربرد کلمه لاعلاجی با بد و نیک جهانت لازم آمد التفات دشمنان را لاعلاجی دوستان را ناگزیر سلیم از لاعلاجی خویش را باید به دریا زد گرفته موج همچون رهزنان از ما سر پل را