لاصق

معنی کلمه لاصق در لغت نامه دهخدا

لاصق. [ ص ِ ] ( ع ص ) چفسیده. دوسیده. برچسبنده : لخ ، لاصق النسب. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه لاصق در فرهنگ معین

(ص ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - چسبنده ، دوسنده . ۲ - (صباحیه ، اسماعیلیه ) یکی از مراتب پایین صباحیه که افراد آن بیعت کرده بودند بدون آنکه به اغراض و معتقدات این مذهب پی برده باشند.

معنی کلمه لاصق در فرهنگ عمید

چسبنده.

معنی کلمه لاصق در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- چسبنده دوسنده . ۲- (صباحیه اسماعیلیه ) یکی از مراتب پایین صباحیه که افراد آن بیعت کرده بودند بدون آنکه باغراض و معتقدات این مذهب پی برده باشند

جملاتی از کاربرد کلمه لاصق

گرد با تیغ ملاصق شده و خاک به خون چون شفق با غسق و لیل و عشی با اشراق
آب حیات را بزبان بر نیاورد آن را که لب بخاک جنابش ملاصقست
ره ده در آن حرم من محروم را از آنک من بس بعید و تو بجنابش ملاصقی
خون به دلت کرد روزگار جفاکیش تا تن پاکت به قبر گشت ملاصق