لاشه

معنی کلمه لاشه در لغت نامه دهخدا

لاشه. [ش َ ] ( اِخ ) نام دهی جزء دهستان حومه بخش کوچصفهان از شهرستان رشت. واقع در هشت هزارگزی خاوری کوچصفهان. دارای 490 تن سکنه. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
لاشه. [ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) تن. تن مُرده. جیفه. مردار. جسد. لاش. لش. تنه گوسفند و گاو و امثال آن پس از سقط شدن یا ذبح. مرده جمیع حیوانات. ( برهان ). کالبد انسانی پس از مرگ. ( انجمن آرا ). جسم بیروح حیوان. جسد روح بشده جانور از آدمی و جز آن :
یا غبار لاشه دیو سپید
بر سوار سیستان خواهم فشاند.خاقانی.احمق را ستایش خوش آید چون لاشه ای که در کعبش دمی فربه نماید. ( گلستان ). || آدمی و اسب و خر لاغر و پیر و زبون را گویند. ( برهان ). زبون و لاغر و ضعیف مطلق خواه انسان خواه حیوان و اکثر این لفظ صفت اسب و خر واقع شود. ( غیاث ) ( در فارسی لاشه گویند و از آن خر لاغرو ضعیف خواهند و توسعاً در سایر ستور و حیوان چون لاشه سگ و جز آن گویند ). ضعیف و لاغر از حیوان و انسان.( آنندراج ). ستور از کار افتاده. هر جانور سخت نزار سخت نحیف سخت لاغر :
خم خانه خر سر ای خر پیر
نه راه بری نه باربرگیر
زین لاشه و لنگ و لوک پیری
از دم تا گوش مکر و تزویر.سوزنی.مدد لاشه سواری چه کند لشکرگاه.اخسیکتی.موکب شهسوار خوبان رفت
لاشه صبر ما دمادم شد.خاقانی.لاشه تن که بمسمار غم افتاد رواست
رخش جان را بدلش نعل سفر بربندیم.خاقانی.تشنه بمانده مسیح شرط حواری بود
لاشه خر ز آب خضر سیر شکم داشتن.خاقانی.وان پیر لاشه را که سپردند زیر خاک
خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند.سعدی.مجنبان لاشه در رزمی که دستانی کند رستم
مپران باشه در روزی که طوفانی کند صرصر.صاحب علی آبادی. || خر. ( برهان ) ( غیاث ): و اهل الهند لایحملون الاعلی البقر و علیه یرفعون اثقالهم فی الاسفار و رکوب الحمیر عند هم عیب کبیر و حمیر هم صغار الاجرام یسمونها اللاشه. ( ابن بطوطه ) :
منگر اندر بتان که آخر کار
نگرستن گرستن آرد بار
اول آن یک نظر نماید خُرد
پس از آن لاشه رفت و رشته ببرد
تخم عشق از دوم نظر باشد
پس از آن اشک رشک بر باشد.سنائی.آخر نه سیّدی که سوار براق بود

معنی کلمه لاشه در فرهنگ معین

(ش )(اِ. ) = لاش : ۱ - مردار، لاشه ، جسد. ۲ - پست ، زبون . ۳ - تاراج ، غارت . ۴ - مجازاً سند مالی باطل شده که از اعتبار ساقط یا پرداخت شده .

معنی کلمه لاشه در فرهنگ عمید

= لاش۱

معنی کلمه لاشه در فرهنگ فارسی

لاش، جسد، حیوان مرده، مردار، لش نیزگویند
( اسم ) ۱- تن مرده جسد میت جیفه مردار : احمق را ستایش خوش آید چون لاشه ای که در کعبش دمی فربه نماید . ۲- جسد بی رمق لش : لاش. تن که به مسمار غم افتاد رواست رخش جانرا بدلش نعل سفر بربندیم . ( خاقانی .سج.۳ ) ۵۴۱- پیرو زبون ( انسان و جانور ) : زین لاشه ولنگ و لوک پیری از دم تا گوش مکر و تزویر . ( سوزنی لغ. ) ۴- خر الاغ : منگر اندر بتان که آخر کار نگرستن گرستن آرد بار اول آن یک نظر نماید خرد پس از آن لاشه رفتو رشته ببرد . ( سنائی لغ. ) ( خر رفت و رسن ببرد امثال و حکم دهخدا )
نام دهی جزئ دهستان حومه بخش کوچصفهان از شهرستان رشت

معنی کلمه لاشه در فرهنگستان زبان و ادب

{carcass} [علوم و فنّاوری غذا] جسد حیوان به ویژه چهارپا یا پرنده ای که برای مصارف غذایی و استحصال گوشت کشتار میشود

معنی کلمه لاشه در ویکی واژه

لاش:
مردار، لاشه، جسد.
پست، زبون.
تاراج، غارت.
مجازاً سند مالی باطل شده که از اعتبار ساقط یا پرداخت شده.

جملاتی از کاربرد کلمه لاشه

وآن پیر لاشه را که سپردند زیر گل خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند
الیزابت جرج بخاطر چهارده داستان و دو مجموعه داستانش به عنوان پرفروش‌ترین نویسندهٔ نیویورک تایمز دست یافته. وی همچنان مشغول نوشتن است و همین امسال(۲۰۱۰)آخرین کتابش، این لاشهٔ مرگ، توسط انتشارات هارپر کالینز به چاپ رسید.
نرگس‌زار جره، بزرگ‌ترین نرگس‌زار طبیعی ایران است که با ۱۴۰ هکتار وسعت در نزدیکی روستای جره قرار گرفته است. به این علت مسئولان استانی جهت ارتقا بخش جره و بالاده به شهرستان ، که دومین بخش بزرگ استان فارس نیز میباشد نام شهرستان را گلدشت به مرکزیت شهر والاشهر پیشنهاد داده اند‌. نرگس‌زار جره در سال ۱۳۹۵ از سوی انجمن گل و گیاه ایران به عنوان خانه نرگس ایران معرفی شد.
سلوک وادی خون خوار فقر چون آید ز لاشه ای که بود پیش اهل دل لاشی
تلاشهایی از سوی قوم روتخلی انجام شده تا این منطقه را صاحب شوند اما طبق شواهد قدرتمند این منطقه را به نام گیوه‌چرمی می‌دانند.
زان هر دو خر لاشه یکی گم شد ناگاه آمد خبر مرگش خر مرد و خبر ماند
شتر مست کشد بارگران دایم لاشه لاغر آسوده ز بار آید
چرا لگد نزند این ستور لاشه بر آن دهان گرسنه و نابهای چون نشتر
با گرانباری درین تن پای تا سر غفلتی رفته یی ای لاشه جان، در میان گل به خواب
دلیل سقوط هواپیمایش هیچگاه مشخص نشد اما در اواخر قرن بیستم و پس از پیدا شدن لاشه هواپیمایش اینطور به‌نظر می‌رسد که برخلاف ادعاهای پیشین، او هدف آلمانی‌ها واقع نشده‌است، زیرا روی هواپیما اثری از تیر دیده نمی‌شود و احتمال زیاد می‌رود که سقوط هواپیما به‌دلیل نقص فنی بوده‌است.
زمانی که جان اف. کندی رییس جمهور آمریکا برنامه خود را اعلام کرد، بیست روز قبل از آن یک فضانورد روسی توانسته بود به فضا سفر کند و هنوز هیچ فضانورد آمریکایی حتی در مدار زمین قرار نگرفته بود. حتی برخی از کارمندان ناسا نیز شک داشتند که کندی بتواند آرزوی خود را عملی کند. کندی حتی به منظور اینکه تلاشها همسو شوند، نزدیک بود که با روسها در یک برنامه مشترک سفر به ماه به توافق برسد.
یکی همی پذیرد به خواهش اسپ و ستام یکی به لابه نیابد ضعیف لاشه خری
و قال (ص): «اختار اللَّه الزّمان فاحبّ الزّمان الی اللَّه الاشهر الحرم و احبّ الاشهر الحرم الی اللَّه ذو الحجّة و احبّ ذو الحجّة الی اللَّه العشر الاوّل.
شد قافلهٔ عمر تو وامانده ز دنبال بشتاب مگر لاشه به منزل برسانی
حق پژوهان که راه دل سپرند عقل را لاشهٔ دبر شمرند