معنی کلمه لاری در لغت نامه دهخدا
لاری. ( ص نسبی ، اِ ) ( مرغ... ) نوعی از مرغان خانگی. قسمی خروه و ماکیان درشت بومی ایران که گردنش فاقد پر است.
|| نوعی از سک-ه نقره فارس. ( آنندراج. در جای دیگر دیده نشد ).
لاری. ( انگلیسی ، اِ ) در ایران به نوعی اتومبیل بارکش اطلاق می شد.
لاری.( اِ ) از جمله خطوط هند معمول در لاردیش. ( تحقیق ماللهند بیرونی ص 82 س 15 ) .
لاری. ( اِخ ) او راست : کتاب تاریخ مسمی به مرآةالادوار.
لاری. [ لارْ رِ ] ( اِخ ) دمی نیک بارُن. نام جراح نظامی فرانسوی. مولد بودِاَن ( پیرنه علیا ) ( 1766-1842 م. ).
لاری. ( اِخ ) صلاح الدین محمد. متوفی در حدود سال 930 هَ. ق. او راست تفسیر سوره قدر که برای اسکندر پاشا نوشته است.
لاری. ( اِخ ) مصلح الدین محمدبن صلاح اللاری الانصاری. برخی نوشته اند، عبدالغفور اللاری الانصاری و بعض دیگر المولی محمدبن صلاح بن جلال بن کمال بن محمداللغوی السعدی العبادی الشافعی المشهور بملا مصطلح الدین اللاری. وی از مردم لار ( فارس ) و مشاهیر علما و از شاگردان جلال الدین دوانی است. از میرکمال الدین حسینی و میرغیاث و دیگر مشاهیر عصر کسب علوم نقلی و عقلی کرد و سپس به هندوستان رفت و از همایون شاه نواخت یافت. پس از مرگ این سلطان ترک آن دیار گفت و به زیارت مکه شد. سپس به بلاد روم و به استانبول رفت و آنجا با ابوالسعود افندی و دیگر علما در علوم نقلی و عقلی مباحثاتی داشت. و پس از مدتی اقامت به دیاربکر شتافت و بدانجا به سال 979 هَ. ق. درگذشت. او را تصنیفی است در علم هیأت بنام «التذکرة» و در منطق کتاب «التهذیب ». و نیز بر شرح طوالع اصفهانی و هم بر شرح الهدایةالحکمیة قاضی میرحسن و بر شرح مولی جلال بر تهذیب و بر برخی مواضع شرح مواقف جرجانی و شمائل النبی به عربی و فارسی و بر تفسیر بیضاوی حاشیه دارد. نیز او را تاریخی است به فارسی از آغاز خلقت تا زمان خود و هم قصائد بسیار و اشعار مختلف و این دو بیت از آن جمله است :
الا انما الدنیا کاحلام نائم
فمن ذاک ایقاظ الانام نیام
و طوفان نوح قد نجا منه فرقة
ولکن طوفان المنیة عام.
نیز رجوع به مصلح الدین محمد شود. ( قاموس الاعلام ترکی و معجم المطبوعات ج 2 ).