لاتی

روم و لاتین را زین پیش سناتو بوده است سال‌ها در سر این کار هیاهو بوده است

خدای از بد نگهدارست ازو زنهار «لاتیاس» زمانه فاضل او بارست ازو هیهات «لاتامن»

برهمن پیش آن بت سجده فرمود به هر جا بود عزائی ولاتی

گر هزارانند یک کس بیش نیست چون خیالاتی عدد اندیش نیست

از هواخواهان آن مخدوم شمس الدین بود شاید او را گر پرستی یا که چون لاتی کنی

مثال دوم: در خصوص اینکه او را هیچ حقیقتی نیست و اصلی ندارد، بلکه محض وهم و خیال است، و در این خصوص، آن را تشبیه کرده اند به خیالاتی که آدمی آن را در خواب می بیند و چون بیدار می شود اصلا از آن اثری نیست.

نفرمودی مبالاتی و انرا برون از خشمکی محمل چه باشد؟

راز خود چون فاش کردم‌ با تو گفتم صدق حال زان که در هر عضو من عزی و لاتی دیگرست

ناامیدی کفر باشد ای عمو رو بخوان لاتیأسوا لاتقنطوا

گه مرد کلیسیای و ناقوسیم گه صومعه‌دار عزی و لاتیم