لابس
معنی کلمه لابس در فرهنگ معین
معنی کلمه لابس در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه لابس
چه سود ار تنش خوشبو چون گلابست که چون آتش روانم را عذابست
نه بام و نه در دارد در گشته سرای ما شرمنده سیلابست ویرانه چنین باید
از دولت آن خواجه علی بن محمد امروز گلابست و رحیقست در انهار
شاخ سمن کز لباس شد «متجرد» «مآء سمآء» بر تنش کشیده ملابس
بیا کی گویی اندر جام مانند گلابستی به خوشی گویی اندر دیدهٔ بیخواب خوابستی
و فی الخبر: من نازع اللَّه رداه قصمه، و قال یهودی لکعب و هو کعب بن مانع بن متیح یقال له الحبر و قد یعظم فیقال الاحبار یکنّی ابا اسحاق. قال له یهودی یا باسحق ما کسوة ربّ العالمین؟ قال رداؤه العزّ و ازاره العظمة. فقال صدقت و اسلم و کسوة کل شیء صفته، و فی القرآن «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ» هذا زوج الرّجل لانّه یلابسها و تلابسه، قال الشّاعر:
عرق بر چهره ات گل یا گلابست و یا پروین به روی ماهتابست؟
جهان ز شعر تو پوشد ملابس زینت فلک ز نطم تو سازد جواهر اکلیل
فجزاه الاله مغفرة و کساه ملابس الرّحمه
دزد و قلابست خصم نور بس زین دو ای فریادرس فریاد رس