لائی

معنی کلمه لائی در لغت نامه دهخدا

لائی. ( اِ ) حشو جامه از پارچه. || نوعی از بافته ابریشمی که در گجرات بافند و ساده و رنگارنگ هر دو نیکوست. ( آنندراج ).
لائی. ( حامص ) لاییدن. گفتن. تنها در ترکیب به کار رود چنانچه در کلمه مرکب هرزه لائی. رجوع به لائیدن شود.

معنی کلمه لائی در فرهنگ فارسی

۱- ( صفت ) منسوب به لای .۲- ( اسم ) حشو پارچه که میان ابره و آستر جامه از پنبه یا پشم یاموی یا پارچه قراردهند . ۳- نوعی بافت. ابریشمین که در گجرات ( هند ) میبافتند و آن ساده یا رنگارنگ بود .
گوئی . جزئ دویم کلمه مرکب هرزه لائی

جملاتی از کاربرد کلمه لائی

دو پای علی بدوش اوادنی چیست لائی که به لا اله الا الله است
از اقوام باستانی آناتولی می‌توان از کاریایی‌ها، هیتی‌ها، لووی‌ها، لیکیه‌ای‌ها، لودیه‌ای‌ها، موسی‌ها، لوکائونیایی‌ها، پالائی‌ها، پامفیلیه‌ای‌ها، پیسیدی‌ها و سیده‌ها نام برد.
این روستا در دهستان زیلائی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۱۸ نفر (۴۳خانوار) بوده‌است.
از بهر چه بر من همه همواره به کینید گر جمله بلائید چرا جمله مرائید؟
از بلا چون کار ما بالا گرفت مبتلائیم و بلا جوئیم ما
قضا پیش از محل تیر بلائی گر کند پرکش نگهدارد که روزی بر من ناشاد بگشاید
آلائی، روستایی از توابع بخش لیردف شهرستان جاسک در استان هرمزگان ایران است.
این روستا در دهستان قلائی قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۸۲ نفر (۱۹ خانوار) بوده‌است.
خان دریا دل صافی گهر راد، حسین که فلک ختم بدو ساخته مولائی را
دل ضعیف چنان جذبه قوی دارد که تیر هیچ بلائی ازو خطا نشود
مبتلائی که یافت ذوق بلا روز و شب از خدا بلا جوید
استان میکولائیف (به اوکراینی: Миколаївська область) از استان‌های جنوب اوکراین است.
هم با تو بوم اگر چه بالائی تو باشد که مرا بزیر بال آئی تو
نیست هیچ آشفته اما همچو خار بوستان خویش را بر حضرت بیچون مولائی ببست
پس شاه چگونه‌ای تو با بند چون بندهٔ خویش و مبتلائی؟