قیصران

معنی کلمه قیصران در لغت نامه دهخدا

قیصران. [ ق َ / ق ِ ص َ ] ( اِ ) نام پرده ای است از موسیقی. ( برهان ) ( آنندراج ) :
به جوش اندرون دیگ بهمنجنه
به گوش اندرون بهمن و قیصران.منوچهری ( از حاشیه برهان چ معین ).

معنی کلمه قیصران در فرهنگ معین

( ~ . ) [ معر - فا. ] (اِ. ) پرده ای است از موسیقی قدیم .

معنی کلمه قیصران در فرهنگ عمید

از الحان قدیم ایرانی: به جوش اندرون دیگ بهمنجنه / به گوش اندرون بهمن و قیصران (منوچهری: ۷۵ ).

معنی کلمه قیصران در فرهنگ فارسی

( اسم ) پرده ایست از موسیقی قدیم : بجوش اندرون دیگ بهمنجه بگوش اندرون بهمن و قیصران .

معنی کلمه قیصران در ویکی واژه

معرب
پرده‌ای است از موسیقی قدیم.

جملاتی از کاربرد کلمه قیصران

دست از دامان کبریایت افتاده قصیر، قیصران را
یکی مرد بود از نژاد سران هم از تخمهٔ نامور قیصران
در روم ز اژدهای تیرت زهر است نواله قیصران را
آنکو گدای درگه او را ز کبریا بر قیصران قصر فلک زیبد افتخار
بطریق دید رویش گفتا که در همه روم از قیصران چنان تو دین‌گستری ندارم
قیصران هفت قصر لاژوردی روز و شب نوبت دین نبی در دیر مینا می زنند
ور نهی روی سوی کشور روم قیصران را بیاوری ز قصور
فرّاش قصرش قیصران نعلین او تاج سران در جنب او پیغمبران چون پیش خور جرم سُها
غلغلی افتاده از وی در جهان قیصران عصر را نبود چنان
بروی کسروان نور سجود خاک درگاهش به پشت قیصران خط نشان چوب دربانش