قیش. [ ق َ / ق ِ ] ( ترکی ، اِ ) چرم. || تسمه. دوال کمر. || چرمی که سلمانیان تیغ خود را بدان تیز کند. ( فرهنگ فارسی معین ) : تیغ را مالید بر قیشی که بود پیش تخمش در رکوع و در سجود.عارف ( از فرهنگ فارسی معین ).|| نان خمیر و فطیر. ( فرهنگ فارسی معین ).
معنی کلمه قیش در فرهنگ معین
(قَ یا ق ) [ تر. ] (اِ. ) ۱ - چرم . ۲ - تسمه ، دوال کمر. ۳ - چرمی که سلمانیان تیغ خود را بدان تیز کنند. ۴ - کنایه از: نان خمیر و فطیر.
معنی کلمه قیش در فرهنگ عمید
۱. تسمۀ چرمی که سلمانی ها از آن برای تیز کردن تیغ استفاده می کنند. ۲. نوار چرمی، تسمه.
معنی کلمه قیش در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - چرم ۲ - تسمه دوال کمر ۳ - چرمی که سلمانیان تیغ خود را بدان تیز کنند : تیغ را مالید بر قشی که بود پیش تخمش در رکوع و در سجود . ( عارف ) ۴ - نان خمیر و فطیر .
معنی کلمه قیش در ویکی واژه
چرم. تسمه، دوال کمر. چرمی که سلمانیان تیغ خود را بدان تیز کنند. کنایه از: نان خمیر و فطیر.
جملاتی از کاربرد کلمه قیش
قیش گئدر، قوی گله یازین
یقیشه چارنتس (۱۹۳۷–۱۸۹۷) هم دانشگاهی و دوست باکونتس، عضو پیشین «انجمن اتحایه پرولتاریا ارمنستانی» بود. باکونتس نیز از قربانیان دوره ترور استالینی بود. وی به جرایم مختلفی از جمله بیگانگی از جامعه سوسیالیستی متهم شد.
آرپنیک چارنتس (ارمنی: Արփենիկ Չարենց؛ ۲۵ ژوئیهٔ ۱۹۳۲ – ۱۲ فوریهٔ ۲۰۰۸) یک نویسنده، منتقد ادبی و متخصص تحقیقات دربارهٔ چارنتس اهل ارمنستان بود. وی دختر شاعر بزرگ ارمنیان یقیشه چارنتس است.
بصیرتها گشاده هر نظر حیران در آن منظر دهان پرقند و پرشکر تو خود باقیش را برگو
بیش از این در زمانه دولت نیست هیچ باقیش در زمانه نماند
پس از دستگیری پدرش در سال ۱۹۳۷ در دوران وحشت استالینیسم وی در خانه کودکان کاناکار زندگی میکرد. وی در دانشگاه دولتی ایروان در رشته فلسفه به تحصیل پرداخت. آرپنیک یکی از مبتکران، بانیان و رئیس شورای عالی «خانه-موزه چارنتس» در ایروان بود. کتابخانه شخصی پدرش با ۶۰۰۰ جلد کتاب را جمعآوری و دربارهٔ آثار ادبی و داستان زندگی یقیشه چارنتس تحقیقاتی نمود و آن را در سرتا سر کشور انتشار داد. وی رمانها، مجموعه داستانها و خاطرات دربارهٔ دوران کودکی غمگین خویش نگاشت و عضو اتحادیه نویسندگان ارمنستان بود.
خانم ننم ناخوش اولان ایلیدی قیش وار ایکن کولکیدی، یلیدی
نی که به شب احمد معراج رفت؟! برد براقیش به سوی سما
وانکس که بود عاشق و بی باک و قلندر مقصود حقیقیش ز می رفع حجاب است
باقیش ز سلطان جو سلطان سخاوت خو زو پرس خبرها را کو کان خبر آمد
نام این روستا از دو کلمه ترکی آقچه(آغچه که تلفظ صحیح و ترکی آن آغجاست) به معنی سکه یا پول خرد و یا احتمالاً منطقه سفید رنگ کوچک و کلمه قشلاق (قیشلاق) به معنی محل گذران سرما در زمستان گرفته شده است.همچنین آغجه (آغجا) در زبان ترکی نام زنانه است و طبق روایات محلی زنی به نام آغجه در گذشته برای گذران زمستان به این منطقه قشلاق میکرده است.
بو باخچادان آلچالاری درردیک قیش آدینا چیقوب دامدا سرردیک
سرای توبه که دی کرده بودمش معمور بیک کرشمه ساقیش بین خراب امشب
بهرامشه مسعود آن شه که گه عشرت ساقیش سپهرستی گر هیچ جوانستی
شهر انار در شمال استان کرمان قرار دارد . بقیش بالا نوشته