قیراندود

معنی کلمه قیراندود در لغت نامه دهخدا

قیراندود. [ اَ ] ( ن مف مرکب ) قیراندوده. ( فرهنگ فارسی معین ) :
نه هوایی کدر و گردآلود
بر وی از ابر یکی خیمه شوم
بسته اندر قفسی قیراندود
منظر دیده ز دیدار نجوم.( فرهنگ فارسی معین از بهار ).

معنی کلمه قیراندود در فرهنگ معین

(اَ ) [ معر - فا. ] (ص مف . ) = قیراندوده : قیرمالیده ، آغشته به قیر.

معنی کلمه قیراندود در فرهنگ عمید

۱. هرچه به آن قیر مالیده باشند، قیراندوده، قیرمالیده.
۲. [مجاز] بسیار سیاه و تیره رنگ.

معنی کلمه قیراندود در فرهنگ فارسی

( صفت ) قیر اندوده : نه هوایی کدر و گرد آلود بروی از ابر یکی خیمه شوم . بسته اندر قفسی قیر اندود منظر دیده ز دیدار نجوم .

معنی کلمه قیراندود در ویکی واژه

معرب
قیراندوده: قیرمالیده، آغشته به قیر.

جملاتی از کاربرد کلمه قیراندود

دمیده از دم هر توپ دود قیراندود چنان‌که باد سیاه ازگلوی اهریمن
سودگر خفت و ز شب پاسی گذشت هم قفس، هم خانه، قیراندود گشت
ماغ در آبگیر گشته روان راست چون کشتییست قیراندود
خط آزادی خود خواسته کیوان از وی که به این جرم رخش کرده قضا قیراندود
حالیا بر در سرای فقیر که به دو دولت است قیراندود
بسته اندر قفسی قیراندود منظره دیده ز دیدار نجوم
گوش ها کر گشت و یارب یاربم کاری نکرد نیست گویا روزنی این سقف قیراندوده را
مهر از شیون من وضع روش داده زیاد یا در صبح شب هجر تو قیراندود است
سحابی ‌قیرگون برشد ز دریا که قیراندود شد زو روی دنیا