قومش

معنی کلمه قومش در لغت نامه دهخدا

قومش. [ م ِ ] ( ص ، اِ ) کومش. مقنی. ( فرهنگ فارسی معین از تاریخ قم ص 42 ).

معنی کلمه قومش در فرهنگ معین

(مِ ) (ص . ) مقنی ، چاه کن .

معنی کلمه قومش در فرهنگ عمید

مقنی، چاه کن.

معنی کلمه قومش در ویکی واژه

مقنی، چاه کن.

جملاتی از کاربرد کلمه قومش

اصحاب کهف به خدا ایمان آورده و علیه شرک در قومشان برمی‌خیزند. خدا به آنان می‌گوید که به غار پناه ببرید و آنجا به شکل غیرقابل تشخیصی، به خواب می‌روند. پس از آنکه بیدار می‌شوند خدا به ایشان می‌گوید که با پول خود برای خرید غذا به شهر بروند بدون آنکه خود را به دیگران بشناسانند.
شهان هند را از تیغ او آن رستخیز آید که فردا بر خدیو مصر و بر قومش همان باشد
بر لوح دل رمّال جان، رَملِ حقایق می‌زند تا از رقومش رمل شد زر لطیفِ ده‌دهی
نوح نهصد سال دعوت می‌نمود دم به دم انکار قومش می‌فزود
آن دبیری است که در جوزا تیر بار قومش رقم ترقین است
برو عتاب و عقوبت خدای کی کردی ز بهر یونس و قومش مسخر آتش و آب
لیکن نرهم همی ز قومش هرچند زمکر او بجستم
هر آنکس کو شود مزدور مخلوق بناله نای حلقومش چوآن بوق
یک تن از قومش به مجنون گفت باز سر برهنه مانده‌ای ای سرفراز
چون رقومش به صاد و ضاد رسید خامه را حکم ایستاد رسید
و (به خاطر آورید) لوط را، هنگامى که به قوم خود گفت: «آیا عمل بسیار زشتى را انجام مى دهید که هیچ یک از جهانیان، پیش از شما انجام نداده است»؟! (۸۰) آیا شما از روى شهوت به سراغ مردان مى روید نه زنان؟! شما گروه اسرافکار (و منحرفى) هستید»! (۸۱) ولى پاسخ قومش چیزى جز این نبود که گفتند: «اینها را از شهر و دیار خود بیرون کنید، که این‌ها مردمى هستند که پاکدامنى را مى طلبند (و با ما هم صدا نیستند)»! (۸۲) (چون کار به اینجا رسید،) ما او و خاندانش را رهائى بخشیدیم؛ جز همسرش، که از بازماندگان (در شهر) بود» (۸۳) و (سپس چنان) بارانى (از سنگ) بر آنها فرستادیم؛ (که آنها را در هم کوبید و نابود ساخت.) پس بنگر سرانجام کار مجرمان چه شد! (۸۴)
جمع نادان که نیستشان نظری هیچ ازین قومشان نشد خبری