معنی کلمه قوم در لغت نامه دهخدا
- قوم فیل ؛ اشاره به اصحاب الفیل است. ( برهان ).
|| کسان. خویشان.خویشاوندان.
قوم. [ ق َ ] ( ع مص ) به همه معانی رجوع به قیام ( مص ) شود. || ( اِمص ) اقامت. ( از اقرب الموارد ).
قوم. ( ع اِمص )اقامت. قَوم. ( اقرب الموارد ). رجوع به ماده قبل شود. || ( اِ ) زین پوش. || نی که میان آن کاواک نباشد. ( فرهنگ فارسی معین ) ( آنندراج ).
قوم. [ ق ُوْ وَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قائم. ( منتهی الارب ). رجوع به قائم شود.
قوم. ( اِ ) دسته. آهنگی است در موسیقی. رجوع به آهنگ شود.