قورت

معنی کلمه قورت در لغت نامه دهخدا

قورت. [ ق ُ ] ( ترکی ، اِ ) جرعه. ( سنگلاخ ). غورت. جرعه نوشیدنی.
- قورت دادن ؛ فروبردن لقمه یا جرعه از گلو و با لفظ دادن استعمال میشود و با لفظ انداختن بمعنی لاف زدن است. ( فرهنگ نظام ).
- قورت مال ؛ لاف زن. ( فرهنگ نظام ).
- امثال :
دو قورت و نیم بالا دارد یا باقی دارد یا دو قورت و نیمش باقی ه ؛ بکسی که با تمتعی فراوان از کسی یا چیزی هنوز ناسپاس است گویند. ( امثال و حکم دهخدا ).
قورت. ( ترکی ، اِ ) با اشباع بمعنی کرم که آن را به عربی دودگویند. ( سنگلاخ ). || گرگ. ذئب. ( سنگلاخ ).
قورت. [ ] ( اِخ ) تیره ای از ایل اینانلو [ از ایلات خمسه فارس ]. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 86 ).
قورة. [ ق َ رَ ] ( اِخ ) دهی است با شبیلیة. ( منتهی الارب ). دهی است از اشبیلیه اندلس. ابوعبداﷲ محمدبن سعیدبن احمدبن رزقون قوری محدث بدان منسوب است. ( از معجم البلدان ).

معنی کلمه قورت در فرهنگ معین

[ تر. غورت ] (اِ. ) فرو دادن چیزی در گلو.

معنی کلمه قورت در فرهنگ عمید

۱. عمل فروبردن مواد غذایی از حلق.
۲. (اسم ) آن مقدار مایعات که با یک بار فرو بردن نوشیده شود، جرعه، قلپ: یک قورت آب خوردم.

معنی کلمه قورت در فرهنگ فارسی

( اسم ) فرو دادن چیزی از گلو ٠
تیره ای از ایل اینانلو

معنی کلمه قورت در ویکی واژه

غورت
فرو دادن چیزی در گلو.

جملاتی از کاربرد کلمه قورت

نه چکر شمر ال جفادن نه من اُلم قورتولوم نه یتر فریادیمه بیر نامسلمان الوداع
روستا و ارگ تاریخی قورتان در شهرستان ورزنه دومین بنای خشتی جهان بعد از ارگ بم
خون دو جهان بخورد یک کاسه و باز زنقحبه همان دو قورت و نیمش باقی است
در بریتانیا و ایرلند استفاده از مواد مخدر غیرقانونی نیست اما نگهداری ان خلاف قانون است این موضوع باعث یک پیامد ناخواسته می‌شود به این صورت که فرد مجرم هنگام مشاهده خطر، مدرک را قورت می‌دهد و انگار جنایتی مرتکب نشده‌است.
خوروز تک بیزی دنله ییب قورتایبدیر چینه قالماییب نو چیکدان الیندن
زود ناقورت ز صورت دور کن آنگهی آئینه دل نور کن