قوافی

معنی کلمه قوافی در لغت نامه دهخدا

قوافی. [ ق َ ] ( ع اِ ) ج ِ قافیة. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پس آوندها و قافیه ها. ( ناظم الاطباء ). رجوع به قافیه و المعجم فی معاییر اشعار العجم چ دانشگاه ص 24 شود.

معنی کلمه قوافی در فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ قافیه .

معنی کلمه قوافی در فرهنگ عمید

= قافیه

معنی کلمه قوافی در فرهنگ فارسی

کتاب قوافی . تالیف حبیش تفلیسی شامل لغات عربی بفارسی است و قصد مولف آن بود که از کلمات مشکل تازی آنچه را که در قوافی بکار می آید با ترتیب حروف آخر آنها بپارسی شرح کند و قافیه هایی را که پارسی و آسان بود نیاورده .
جمع قافیه
جمع قافیه پس آوندها و قافیه ها

جملاتی از کاربرد کلمه قوافی

هم قوافی کان خوش و یکسان بود زان سخن بسیار در قرآن بود
معانی همه صافی از مستعار قوافی همه خالی از شایگان
جامی افشا چه کنی در غزل اسرار ازل کی بود نظم قوافی به حقایق وافی
فتنظم فی نظم القوافی لئالیا و تنشر حین النشر اقلامک الدرر
شایگان گشت قوافی ولی از خوبی نظم بتلافی سزد ارعفو رود بر مافات
گر قوافی را رواجی نیستی بر سر هر خطبه تاجی نیستی
دردا، که شد سیه سربستان این قوافی اطفال عالم جان، یک مرغ نامزیده
در این دفتر مراعات قوافی نشد کان بود با مطلب منافی
قوافی سنج مرغان گو خمش باشید در بستان که جامی آمده ست از جمله در لطف سخن بر سر
این لفظ درگذار قوافی فتاد چین ورنه ازین مدیح تو بوده ست کام من