معنی کلمه قهرمان در لغت نامه دهخدا
اگر اشتر و اسب و استر نباشد
کجا قهرمانی بود قهرمان را؟ناصرخسرو.|| قوت و زور و قدرت. ( ناظم الاطباء ). || حاکم و بمعنی حکومت نیز. ( آنندراج ). || نام آهنگی در موسیقی. رجوع به آهنگ شود.
قهرمان. [ ق َ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کناربروژ بخش صومای شهرستان ارومیه ، سکنه آن 100 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات ، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
قهرمان. [ ق َ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز، سکنه آن 500 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات ، لبنیات ، توتون و شغل اهالی آنجا زراعت است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
قهرمان. [ ق َ رَ ] ( اِخ ) حسن بن ابی الحسن بن محمدورامینی. از محدثان است. ( ریحانة الادب ج 3 ص 326 ).