قنطار

معنی کلمه قنطار در لغت نامه دهخدا

قنطار. [ق ِ ] ( معرب ، اِ ) تازگی عود بخور. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || پوست گاو پر از زر. ( برهان ) . || مقدار چهل اوقیه از زر یاهزار اوقیه از آن یا دوصددینار یاهزار دو صد اوقیه یا هفتاد هزار دینار یا هشتادهزار درهم یا یکصد رطل از زر یا از سیم یاهزار دینار یا یک پوست گاو پر از زر یا از سیم. ( منتهی الارب ). ج ، قناطیر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). وزن چهل اوقیه از طلا یاهزار و دویست دینار یاهزار و دویست اوقیه و گویند هفتادهزار دینار و گویند هشتادهزار درهم و گویند صد رطل طلا یا نقره و گویند هزار دینار و گویند مشک گاو پر از طلا یا نقره و گویند مال فراوان بر روی هم. ( اقرب الموارد ). و قنطار در شام صد رطل است. ( اقرب الموارد ). || ساداوران است و آن چیزی است مانند صمغ و در درون بیخ درخت گردکان میباشد. خون را ببندد و قطع اسهال کند. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه قنطار در فرهنگ معین

(قَ ) [ معر. ] (اِ. ) ۱ - وزنی در حدود صد رطل . ۲ - مال بسیار و پوست گاو که پر از زر باشد.

معنی کلمه قنطار در فرهنگ عمید

۱. واحد اندازه گیری وزن، برابر با حدود صد رطل.
۲. مال بسیار.
۳. پوست گاو پر از زر: به قنطار زر بخش کردن ز گنج / نباشد چو قیراطی از دسترنج (سعدی۱: ۸۵ ).

معنی کلمه قنطار در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - پوست گاوی که درون آن را پر زر کرده باشند ۲ - واحد وزن معادل یکهزار و دویست اوقیه یا مساوی یکصد و بیست رطل جمع : قناطیر . توضیح در وزن قنطار اختلاف کرده اند : بعض آنرا۴٠٠٠ دینار یا ۱٠٠ من و ۱٠٠ رطل و ۱٠٠ مثقال و ۱٠٠ درهم گفته اند برخی ۱۲٠٠ اوقیه یا ۱۲٠ رطل و برخی ۴٠ اوقیه از زر یا ۱۲٠٠ دینار ۸٠ /٠٠٠ درهم یا ۱٠٠ رطل زر و سیم : از زرد و سرخ مرد بنفریبد ناراست صره وی و قناطارش .

معنی کلمه قنطار در دانشنامه آزاد فارسی

قِنطار
(صورت مفرد واژۀ عربی قناطیر به معنی مال و اموال فراوان) مقیاسی قدیمی برای وزن، برابر با ۱۰۰ رطل. این عبارت دست کم از دورۀ هخامنشیان در حکم مقیاس وزن در ایران رواج داشته است. اعراب نیز با آن آشنایی کامل داشتند و از راه زبان عربی به صورت Quintal (کنتال) وارد زبان فرانسوی شده است. هرودوت میزان خراج (مالیات) شهرستان ها به مرکز شاهنشاهی داریوش را ۹۸۸۰ قنطار اوبوئی ذکر کرده که منظور از قنطار مقدار زیادی سکۀ طلا بوده است. از آن جا که رطل خود انواع گوناگونی داشته، وزن قنطار در نواحی مختلف، متفاوت بوده است؛ مثلاً برحسب رطل استانبولی ۲۵۶ کیلوگرم، برحسب رطل بغدادی۳۲.۴ کیلوگرم، برحسب رطل کویتی۴۴.۵۲ کیلوگرم، برحسب رطل مدنی ۴۸.۶کیلوگرم، و برحسب رطل ملکی۶۴.۸ کیلوگرم. کلمۀ قنطار سه بار در قرآن (دو بار در سورۀ آل عمران و یک بار در سورۀ نساء) آمده است.

معنی کلمه قنطار در ویکی واژه

وزنی در حدود صد رطل.
مال بسیار و پوست گاو که پر از زر باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه قنطار

سمیر قنطار چند سال پس از آزادی در حمله‌ای از سوی اسرائیل در سال ۲۰۱۵ کشته شد.
وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً الآیة اگر کسی زن خویشتن را طلاق دهد، و دیگری بجای وی کند، و آن زن را که طلاق داده است قنطاری زر بمهر بوی داده بود. قنطار پری پوست گاوی از زر بود یا از درم، و گفته‌اند: هزار دینار بود، و گفته‌اند: پانصد، علی الجمله مالی فراوان باشد. میگوید: اگر یک قنطار زر بوی بمهر داده بید هیچیز وامستانید.
ز سیمش کفه، وز زر رشته، وز سیماب شاهینش؛ از آن موزون جواهر بیش از قنطار، کم از من
بگذر از این همه آخر نه ترا حاکم فارس زر به قنطار همی بخشد و اشتر به قطار
تو با قنطار زر بخشی نه در بند تسو باشی چه گویم من که با جودی فزون از آرزو باشی
شکوه عالم موهوم را با ما چه سنجد کس هجوم ذره گر قنطار چیند نیست مثقالی
بار دنیا چیست تا نتوان ز دل برداشتن غافلان قیراط را قنطار صد من دیده‌اند
ما طوطی غیبیم، شکرخواره و عاشق آن کان شکرهای به قنطار که دارد
نک طوطیان عشق گشادند پر و بال کز سوی مصر قند به قنطار می‌رسد
نهایتاً در تاریخ ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۸ میلادی (۲۶ تیر ۱۳۸۷ ه‍.ش)، جسد الداد رگب و اهود گولدواسر با پنج زندانی زندهٔ لبنانی از جمله یک شبه‌نظامی عضو سازمان آزادی بخش فلسطین به نام سمیر قنطار که به اتهام قتل یک خانوادهٔ اسرائیلی به زندان ابد محکوم شده بود، به‌علاوهٔ جسدهای ۱۹۹ نفر از جنگجویان فلسطینی و لبنانی معاوضه شد.
گر بمن داد شاه صد قنطار از تو هرگز نکاست یک ارزن
عطای او از آن بگذشت کانرا توان سختن به شاهین و به قنطار