قناره. [ ق َ رَ / رِ ] ( اِ ) چنگک. گوشت آویز. ( زمخشری ) . چوبی یا آهنی دراز که قصابان در دیوار مضبوط کنند مثل چوب سردر و میخ های بسیار در آن زنند و مذبوح را بعد تسلیخ به آن میخ ها آویزند و قطعه قطعه کرده فروشند. ( آنندراج ) : یک مسلخ است عالمی از دست و خنجرش هر نیش خار لخت دلی را قناره است.رفیع واعظ( از آنندراج ).رجوع به قُنار شود.
معنی کلمه قناره در فرهنگ معین
(قَ ر ) [ ع . قنارة ] (اِ. ) چوبی یا آهنی دراز دارای میخ های بلند که در دکان قصابی گوشت را به آن آویزان می کنند.
معنی کلمه قناره در فرهنگ عمید
ابزاری چوبی یا فلزی با میخ های بلند یا قلاب که در قصابی از آن گوشت آویزان می کنند.
معنی کلمه قناره در فرهنگ فارسی
چوبی قلابداردردکان قصابی برای آویزان کردن گوشت، درفارسی کناره هم گویند، قنابیرجمع
معنی کلمه قناره در دانشنامه عمومی
قناره یا چنگک قصابی، برای آویزان کردن جسد حیوانات است. قصابان گوشت را به آن آویزان می کنند و قطعه قطعه کرده، می فروشند.
معنی کلمه قناره در ویکی واژه
قنارة چوبی یا آهنی دراز دارای میخهای بلند که در دکان قصابی گوشت را به آن آویزان میکنند.
جملاتی از کاربرد کلمه قناره
سازد دل را ز شوق پاره هر مصرع شعر چون قناره
اگر از عید قربان سرافرازان بدانندی نه هر پاره ز گاو نفس آویز قناره ستی
قصاب را ز خون منش تیغ سرخ روست باشد قناره اش چو خیابان ارغوان
یک مسلخ است عالمی از دست و خنجرش هر نیش خار، لخت دلی را قناره است
جگر به خون دل آلوده کرد قصّابم چه گوشت بود که آویخت از قنارهٔ ما
دل مردم زند از هر کناره به بوی گوشت خود را بر قناره
ز کشتگان مگرت در نظر بیارد دوست تو خویش بر مژه او قناره کن ای دل
قصاب ده اگر چه که ما را بکشت زار هم می چریم در ده و هم بر قنارهایم
نداشت یکسر مو جای خالی آن صف مژگان دریغ دل که نیاویخت بر قناره دیگر