قنادیل

معنی کلمه قنادیل در لغت نامه دهخدا

قنادیل. [ ق َ ] ( ع اِ ) ج ِ قندیل. ( آنندراج ). رجوع به قندیل شود.
- قنادیل چرخ ؛ کنایه از ستارگان باشد. ( برهان ) ( آنندراج ).

معنی کلمه قنادیل در فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ قندیل .

معنی کلمه قنادیل در فرهنگ عمید

= قندیل

معنی کلمه قنادیل در فرهنگ فارسی

جمع قندیل

جملاتی از کاربرد کلمه قنادیل

عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوی‌ قال ابن عباس جنة یاوی الیها جبرئیل و الملائکة و قال مقاتل و الکلبی یاوی الیها ارواح الشهداء، نظیره قوله: فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوی‌ و قیل هی التی کان فیها آدم و قیل هی الجنة التی وعد المتقون و الماوی مصدر تقدیره جنة الرجوع. قیل سمیت جنة الماوی لان ارواح الشهداء تسرح فی الجنة و تعلق من اشجارها ثم تاوی الی قنادیل فیها تحت العرش.
ز طرف براقع درخشان دورخ شان چو در دیر هر قل قنادیل راهب
سجاده نشینان زوایای فلک را رخشنده زرای تو قنادیل صوامع
وان قنادیل زر فرو مردند از بر این فراشته خرگاه
سقف او چرخیست کز رخشان قنادیلش نجوم صحن او خلدیست کز فرخنده دیباجش گیاه
هر شام، از شموع قنادیل روضه ات تابد هزار اختر و، هر اختر آفتاب
شمع قنادیل قرب شاهد بزم ازل شحنه ملک ابد شافع یوم حساب
پس چون به مکه رسید جماعتی مسکین را دید مضطر و فرومانده. خواست که در حق ایشان انعامی کند. گرم گشت. حالتی بر وی ظاهر شد، دست فرو کرد و سنگی برداشت و گفت: به عزت او که اگر چیزی به من ندهی جمله قنادیل مسجد بشکنم.