قمیص

معنی کلمه قمیص در لغت نامه دهخدا

قمیص. [ ق َ ] ( ع اِ ) آنچه بر پوست بدن پوشند. ( اقرب الموارد ). پیرهن. ( منتهی الارب ). و جز از پنبه نباشد و آنچه از پشم بود قمیص نیست. ( منتهی الارب ). و قیل لایکون الا من قطن و اما من الصوف فلا. ( اقرب الموارد ). و گاهی مؤنث آید. ( منتهی الارب ). مذکر و مؤنث. ( اقرب الموارد ). پیراهن. از لاتینی کمیسیا است. لغویین عرب هم گویند قمیص کلمه اجنبی است. ( یادداشت بخط مؤلف ). || ( ص ) ستور که صاحب خود را بجنباند و حرکت دهد. || ( اِ ) پوستی که بچه در وی باشد در رحم. || غلاف دل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ج ، قُمُص و اَقمِصَه و قُمصان. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه قمیص در فرهنگ معین

(قَ مِ ) [ ع . ] (اِ. ) پیراهن .

معنی کلمه قمیص در فرهنگ فارسی

پیراهن، اقمصه جمع

معنی کلمه قمیص در ویکی واژه

پیراهن.

جملاتی از کاربرد کلمه قمیص

تا بکیم تفرقه یعقوب وار بوی قمیص پسرم آرزوست
سرم خوش است، باین سرخوشت کنم کاینک قمیص یوسفی آورد ریح رحمانی
«وَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها» من الفاحشة و هی مریم علیها السلام. و قیل حفظت فرجها و منعته من الازواج و قیل منعته من جبرئیل لمّا قرب منها لینفخ فیه قبل ان تعلم انّه رسول اللَّه. و قیل فرجها ای جیب قمیصها حفظته و ضیّقته. «فَنَفَخْنا فِیها مِنْ رُوحِنا» ای امرنا جبرئیل حتی نفخ فی جیب درعها و احدثنا بذلک النفخ المسیح فی بطنها.
چون گل مقصود از چمن امید برست و بیافت آنچه از قوم میجست، جمله اثقال احمال در آغوش کرد و صاحب القمیصین لایجد حلاوة الایمان را فراموش کرد
چون عرب گردی، بگویی «فاعلاتن فلاعات اَبصِرُوالدنْیا جَمیعاً فی قمیصِی تَخْتَبی
لانّها لا تخلو عن الفتنة و اشتغال القلب بها و لهذا قال عبد اللَّه ابن مسعود: لا یقولنّ احدکم: «اللّهم انّی اعوذ بک من الفتنة» فانّه لیس منکم احد یرجع الی مال و اهل و ولد الّا و هو مشتمل علی فتنة. و لکن لیقل: اللّهم انّی اعوذ بک من مضلّات الفتن. و عن عبد اللَّه بن بریدة عن ابیه قال: کان رسول اللَّه (ص) یخطب فجاء الحسن و الحسین علیهما السلام و علیهما قمیصان احمران یمشیان و یعثران.
هر کجا بخیه هوس دیدی بقمیص رجا فرستادی
وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا ای بما جاءت به الانبیاء «کِذَّاباً» ای تکذیبا و هی لغة یمانیّة فصیحة یقولون: خرّقت القمیص خرّاقا و قرئ «کذابا» بالتّخفیف مصدر کاذب.
بوی قمیص یوسف گل پیرهن وزید زد چاک دست غم بگریبان مصطفی
بی شک، آزرده می شود بدنت گر بپوشی تو را از حریر قمیص