قلزم

معنی کلمه قلزم در لغت نامه دهخدا

قلزم. [ ق ِ زِ ] ( ع ص ) فرومایه ناکس. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
قلزم. [ ق ُ زُ ] ( اِخ ) ( دریای... ) این دریا به نام دریای موسی و دریای زیلعنیز نامیده میشود، و آن خلیج باریکی است که مانند زبان از دریای یمن بیرون آمده است. در این دریا فرعون و سپاهیانش غرق شدند. ( از نخبةالدهر دمشقی ص 165 ).
قلزم. [ ق ُ زُ ] ( اِخ ) نام شهری است میان مصر و مکه نزدیک کوه طور و به سوی آن مضاف است بحر قلزم بدان جهت که بر طرف آن واقع است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). یا آنکه فرومیبرد هرکه وی را سوار شود. ( منتهی الارب ) ( شرح قاموس ). شهری است در مصرکه میان آن و مصر سه روز فاصله است. این شهر بر ساحل دریا واقع است و سپس به سوی بلاد بجه منعطف میگردد ودارای کشت وزرع و باغ و درخت و آب نیست و مردم آب رااز چاههای دوردست برای مصرف خود می آورند. این شهر عمارتها دارد و لشکرگاه مصر و شام بدانجاست. محمولات مصر و شام برای حجاز و یمن از اینجا بارگیری می شود. یاقوت آرد: اینک این شهر ویران شده و بندر و لشکرگاه کشتی ها جایی است نزدیک بدان که آن را سویس خوانند و آنجا هم چندان آباد نیست و ساکنان کمی دارد. گروهی از دانشمندان به قلزم منسوبند. و آنجا که از قصبه های مصر یاد میکند گوید: رایه و قلزم از قصبه های قبلی مصر است و در قلزم فرعون غرق شد، و قلزم در اقلیم سوم است و طول آن 56 درجه و 30 دقیقه و عرض آن 28 درجه وثلث است. مهلیی گوید: به کوه قلزم کوهی پیوسته است که در آن مغناطیس یافت میشود. ابوالحسن بلخی گوید: آن قسمت از دریای هند که از قلزم تا محاذی بطن یمن است آن را دریای قلزم نامند. طول آن سی مرحله است و وسیعترین نقطه عرضی آن جایی است که فاصله آن سه شب راه است و رفته رفته این فاصله کم میشود تا آنکه در قسمتهایی از آن از طرفی میتوان طرف دیگر را دید تا آنکه به قلزم منتهی میگردد. جایی است که فرعون و یارانش در آن غرق شدند، و در مورد آن اختلاف است. ابن کلبی در این باره توصیفی دارد. رجوع به معجم البلدان شود.
دریای قلزم را قرزم نیز نامند. ( برهان ) :
ای زرین نعل آهنین سم
وی سوسن گوش خیزران دم
با رای تو ذره است خورشید
با طبع تو قطره است قلزم.انوری.
قلزم. [ ق ُ زُ ] ( اِخ ) نهری است در غرناطه اندلس ، و اینک آن را حَدارﱡه نامند. ( معجم البلدان ).

معنی کلمه قلزم در فرهنگ معین

(قُ زُ ) [ ع . ] (اِ. ) رود بزرگ ، دریای پرآب .

معنی کلمه قلزم در فرهنگ عمید

دریا.
* قلزم نگون: [قدیمی، مجاز] آسمان. &delta، در اصل نام دریای سرخ است.

معنی کلمه قلزم در فرهنگ فارسی

بحر خزر ( قزوینی . یادداشتها ۱۷۳:۶ )
قدیم نام بندری بوده درساحل بحراحمرنزدیک مصب نیل، به معنی دریا و رود بزرگ نیزگویند
۱ - ( اسم ) دریا ( به طور اعم ) ۳ - رود بزرگ : و اگر چون ماهی جوشن پوش در قلزم پنج آب سکون سازد به عاقبت از بیم ماه رایت شاهنشاهی چون ماهی خود را در آب اندازد ... یا قلزم پنج شاخ . کف دست و انگشتان مرد سخاوتمند . یا قلزم نگون . آسمان فلک .

معنی کلمه قلزم در دانشنامه آزاد فارسی

قُلْزُم
بندری قدیمی در شمال دریای سرخ که کالا های مصر و شام را برای حجاز و یمن از آن جا بارگیری می کردند و به همین سبب دریای سرخ (بحر احمر) را دریای قلزم می خواندند. این شهر در انتهای کانالی قرار داشت که رود نیل را به دریای سرخ متصل می کرد و داریوش اول هخامنشی آن را حفر کرده بود. امروز این شهر دیگر وجود ندارد و در کنار آن شهر سوئز را ساخته اند.

معنی کلمه قلزم در ویکی واژه

رود بزرگ، دریای پرآب.

جملاتی از کاربرد کلمه قلزم

آیینه به صیقل زن اگر حوصله خواهی در قلزم تحقیق صفای تو نهنگ است
دارم چشمی که قلزم وارونست خون گشته دلی که منبع جیحونست
کشتی تن بشکن، چند درین قلزم خون تخته مشق صد اندیشه باطل باشی؟
حدیده یکی از بزرگ‌ترین شهرهای تهامه بوده‌است، و تاریخ بنای آن به دوران بسیار دور بر می‌گردد، و مشهورترین بندرگاه ماهی‌گیری قرن هشتم هجری در کرانهٔ دریای قلزم به‌شمار می‌آمده‌است.
استان عقبه در اقصی جنوب کشور اردن و در ساحل دریای سرخ (بحر قلزم) واقع شده و تنها بندر این کشور نیز است. استان عقبه در سمت مشرق خلیج عقبه قرار دارد.
آن قطره خون سوخته کز کبریای عشق قلزم خروش آمده جویا، دل من است
قهرت آن قلزم زهر است کزو مایه برد چون به زهر آب دهد خنجر خود را بهرام
تو اصلی در یکی وندر یکی گم گهی چون قطرهٔ گه عین قلزم
قلزم معنی و محیط کرم عالم دانش و جهان نوال
در قلزمی که ابر کرم موج می‌زند اندیشه چون حباب ز دامان‌تر مکن
شدم در قلزم سودا چو گیسوی تو غرق اما در این دریا تو هرکس را کجا چون در بدست آیی
چنان در حق گمست و حق در او گم که غیر قطره شد در عین قلزم