قلج

معنی کلمه قلج در لغت نامه دهخدا

قلج. [ ق ُ ] ( اِ ) چهارپایی را گویند از اسب و استر و خر الاغ که هر دو پایش از یکدیگر جدا و دور باشد و مهره های زانویش نزدیک و به هم پیوسته چنانکه به هنگام راه رفتن بر هم ساید، و دستهای این چنین را سگدست میگویند. ( برهان ) ( آنندراج ).
قلج. [ ق ِ ل ِ ] ( ترکی ، اِ ) شمشیر و سیف. ( دزی ج 2 ص 392 ).

معنی کلمه قلج در فرهنگ معین

(قَ ) [ تر. ] (اِ. ) شمشیر.
(قُ ) (اِ. ) چهارپایی (اسب ، استر، خر ) که دو پایش از هم جدا و دور باشد و مهره های زانوهایش نزدیک و به هم پیوسته ، چنان که هنگام راه رفتن برهم ساید.

معنی کلمه قلج در فرهنگ فارسی

( اسم ) چهارپایی ( اسب استر خر ) که دو پایش از هم جدا و دور باشد و مهره های زانوانش نزدیک و بهم پیوسته چنانکه بهنگام راه رفتن بر هم ساید .

معنی کلمه قلج در ویکی واژه

چهارپایی (اسب، استر، خر)
شمشیر.
که دو پایش از هم جدا و دور باشد و مهره‌های زانوهایش نزدیک و به هم پیوسته، چنان که هنگام راه رفتن برهم ساید.

جملاتی از کاربرد کلمه قلج

شه قلج طمغاج خان کز یاد کرد نام تو لب شود یاقوت و دندان در زبان در کام قند
گون کبی سیره قلج دون گجه بیزدین گیجدونک نه بیلور سنک که نه گون گیچدی یا زوق جانمزه
زخم قلج مبادا بر عشق تو رسد از بخل جان نمی‌کنم ای ترک گفت و گو
ابوالفتح رکن‌الدین سلیمان شاه ابن قلج ارسلان معروف به سلیمان دوم با نام کامل رکن‌الدین سلیمان شاه یکی از سلاطین سلجوقیان روم در بین سال‌های ۱۱۹۶ تا ۱۲۰۴ بود.
قلج تمغاج خان مسعود رکن الدین والدنیا بسعد اختر میمون مظفر گشت بر اعدا
آفرین گویان چو گویند آفرین کردگار بر قلج تمغاج خان آنشاه اعدا مال باد
ای ارسلان قلج مکش از بهر خون من عشقت گرفت جمله اجزام مو به مو
تا قلج چقمز قنندن ظاهر اولمز جوهری نور چشمم، وسمنی نیلر اول اگری قاشلر
در سال ۱۰۹۷ در این محل نبردی رخ داد که طی آن صلیبیون در جنگ اول خود قلج ارسلان یکم را شکست دادند. این شهر بعداً در سال ۱۱۷۶ یا قرن سیزدهم به دست ترک‌ها افتاد.
نخستین حاکم این دودمان نجم‌الدین غازی ارتق از قبیله دوگر ،نام داشت که به عنوان پایه‌گذار هر دو شاخه نیز شناخته می‌شود. پدر وی که اکسوک نام داشت، ابتدا یکی از ژنرال‌های آلپ ارسلان بوده و سپس به عنوان ژنرال امیر سلجوقی دمشق به نام تتش درآمد. معروف‌ترین فرمانروای دودمان آل‌ارتق، قره ارسلان بن غازی نام داشت که حوزهٔ حکومتی وی از شرق آناتولی تا غرب شامات و نیز فلسطین را شامل می‌شد. پسر وی نورالدین ارتق با قلج ارسلان دوم سلطان سلجوقیان روم جنگید که بعدها منجر به قرارداد صلح میانشان شد. این دودمان در سدهٔ ۱۴ میلادی جای خودش را به دودمان‌های آق‌قویونلو و قره‌قویونلو داد.
گوهر شاه قلج تمغاج خان و رکن دین از برای قمع اعدا چون قلج با گوهری
بخت مسعود قلج تمغاج خان مسعود کرد نام مسعود ترا القاب سعدالملک یار
کافتاب خسروان شرق بنشیند بتخت سایه یزدان قلج تمغاج خان مالک رقاب