قلاوز

معنی کلمه قلاوز در لغت نامه دهخدا

قلاوز. [ ق َ وُ ] ( ترکی ، اِ ) قلاووز :
تا به وصل نجیب منده رسم
آی قلاوزایت یلم قنده.سوزنی.آن رسول حق قلاوز سلوک
گفت الناس علی دین ملوک.مولوی.رجوع به قلاووز شود.

معنی کلمه قلاوز در فرهنگ معین

(قَ وُ ) [ تر. ] (ص . ) ۱ - دلیل ، راهنما. ۲ - محافظ ، پاسبان .

معنی کلمه قلاوز در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - مقدمه لشکر ۲ - راهبر بلد دلیل راه : هر که در ره بی قلابدوزی رود هر دو روزه راه صد ساله شود . ( مثنوی . چا . خاور ۳ ) ۱۴۶ - مستحفظ اردو قراول : بی زحمت قلاوز خار ایدون کی دست می دهد گل گلزارش ۴ ? - جاسوس خبر گیر .

معنی کلمه قلاوز در ویکی واژه

دلیل، راهنما.
محافظ، پاسبان.

جملاتی از کاربرد کلمه قلاوز

تو قلاوزی و پیش‌آهنگِ من‌‌‌! درمیانِ ره مباش و تن مزن
به هر ره راهبر هشیار باید در این ره نیست جز مجنون قلاوز
آن رهی که بارها تو رفته‌ای بی قلاوز اندر آن آشفته‌ای
چون دید که می‌سوزم گفتا که قلاوزم راهیت بیاموزم کان راه نرفتستی
دولت قلاوزی شده، اندر ره درهم زده در کف گرفته مشعله، از شعلهٔ عین‌الیقین
نه قلاوزست و نه ره داند او یوسفا کم رو سوی آن گرگ‌خو
کجا رسد سوی درگاه تو قلاوزوهم که راه خود همه تا چرخ هفتمین داند
گر وحدت خود را با قلاوز فرستی از وحدت تو هستی دیار نماند
در آن پویه تعجیل میساختند رهی بی قلاوز همی تاختند
یاری فرما، قلاوزی کن تا رخت بکوی تو کشانم