قلاب در
معنی کلمه قلاب در در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه قلاب در
فعالیت سینمایی خود را در سال ۱۳۴۹ و با فیلم جمعه شیرین آغاز کرد. خودش آغاز فعالیت حرفهای خود را فیلم خاک به کارگردانی مسعود کیمیایی در سال ۱۳۵۲ میداند. او تا سال ۱۳۵۷ در بیش از ۲۵ فیلم سینمایی شرکت کرد. با وقوع انقلاب اسلامی فعالیت او نیز مانند بسیاری از بازیگران زن پیش از انقلاب در سینمای ایران متوقف شد.
فرزند او کاظم چلیپا نیز از هنرمندان مشهور پس از انقلاب در ایران میباشد.
مهدی میثاقیه (۱۳۰۶ تهران – ۱۳۷۰) تهیهکننده سرشناس سینمای قبل از انقلاب در ایران بود.
زلف قلابش ز کف دلها چو ماهی میبرد قلاب در دل میزند خواهی نخواهی میبرد
به رنگ و بوی جهان دل مده که گردیده است نظام عالم امکان ز انقلاب درست
بود دامان ارباب کرم وقف تهیدستان به سوی خود کشد هر موج چون قلاب دریا را
گرچه در دریای وحدت نیست موج انقلاب در سر هر کس هوایی چون حباب افتاده است
هر کجا آزادگی باشد، نباشد انقلاب در بساط سرو آثار خزان معلوم نیست
محمدرضا مدتی در اوایل انقلاب در سال ۱۳۵۷ مدیر پخش شبکه یک تلویزیون بود او همچنین مدتی به عنوان نماینده کانون کارگردانان در شورای صنفی فعالیت میکرد.
او مدتی طولانی به همراه همسر و ۶ فرزندش در شهر هوستون ایالت تگزاس زندگی میکرد. او و همسرش در سال ۱۹۷۱ شهروند ایالات متحده شدند. رسانهای شدن این امر در بحبوحه انقلاب در نشریات آمریکا خبرساز شد.
بهر بتی که به بینم سبک زجای روم گر آن بروز برم انقلاب در پیش است
جمهوری اسلامی ایران به دلیل تغییر مکان مسابقات از تهران به لسآنجلس به دلیل وقوع انقلاب در ایران، المپیک لسآنجلس در سال ۱۹۸۴ را تحریم کرد. «ایران تنها کشوری است که هر دو المپیک ۱۹۸۰ و ۱۹۸۴ را تحریم کرده است»
اجاره دار فارغالتحصیل دانشکده خدمات اجتماعی بود. بعد از انقلاب در واحد پیگیری شورای انقلاب مشغول به کار شد و سپس با ایجاد سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران به عنوان نخستین رئیس این سازمان منصوب شد.
صد گونه انقلاب درین بحر اگر رسد خس را نمی برد که گهر سر برآورد
شورای انقلاب در اواخر سال پنجاه و نه این اختیار را به وزارت بازرگانی داد که «نصف منهای یک نفر» از اعضای اتاق را انتخاب کند و بقیه بارأی کسانی که کارت بازرگانی دارند، انتخاب شوند.
به ملک امن رضا شور وشر نمی باشد که انقلاب در آب گهر نمی باشد
خاطر آزاده من فارغ است از انقلاب در بهار و در خزان بر یک قرارم همچو سرو
ازوحشت است ماهی رم خورده مرا هرموج ازین محیط چو قلاب درنظر