قلائد. [ ق َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ قلادة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قلادة شود. - ام القلائد ؛ میانکک زرین در گردن بند. ( مهذب الاسماء ). - قلائدالخیل ؛ کنایه از بزرگواران. گویند: نساء بنی فلان قلائدالخیل ؛ ای هن کرام ، زیرا جز اسب پیشرو نجیب را قلاده به گردن ننهند. ( اقرب الموارد ). - قلائدالشعر ؛ باقیمانده از شعر بر زمانه. ( منتهی الارب ).اشعاری که بر روزگار بماند و به خاطر نفاستی که داردهمواره محفوظ باشد و فراموش نگردد. ( اقرب الموارد ).
معنی کلمه قلائد در فرهنگ معین
(قَ ئِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ قلاده .
معنی کلمه قلائد در فرهنگ فارسی
قلاده گردن بند ها گلوبندها : و فراید قلاید رشید الدین و طواط که گوش و گردن آفاق بدان متحلی است ...
معنی کلمه قلائد در ویکی واژه
جِ قلاده.
جملاتی از کاربرد کلمه قلائد
دست روزگار بتاراج تاج اشجار و دواج مرغزار دراز می گشت و جناح چنار درهر جویبار بی برگ و ساز می شد، قلائد و فرائد عروسان چمن از گردنها میگسست و در دامن ایشان توده می کرد و زنگار خالص و شنگرف بآب و زعفران ستوده
وَ لَا الْهَدْیَ هدی و هدی آن بدنه است که بمنی برند. آن را بدنه نام کردند بدانت آن را و سمن آن را. وَ لَا الْقَلائِدَ این را دو معنی گفتهاند، یکی آنست که: قلائد بمعنی مقلد است یعنی آن هدایا که قلاده در گردن آن میافکنند، و عادت اهل جاهلیت آن بود که هر که از حرم بیرون آمدی شاخی از درختان حرم بگرفتی، یا پوست آن باز کردی، و بر گردن شتر خود افکندی تا هر جایی که رسیدی، ایمن بودی، و کسی تعرض وی نکردی، و هر که قصد حرم داشتی همچنین چیزی در گردن شتر افگندی ازین موی گوسفند یا پشم شتر. و در خبر است که مصطفی (ص) نعلین درافگنده بود، یا پس چیزی در کوهان بدنه میزدند تا خون برآمدی، هر که دیدی دانستی که این هدی است، آن را حرمت داشتی. معنی دیگر آنست که قلائد عین قلاده است نه مقلدات، و آن شاخ درخت حرم بود که میگرفتند در جاهلیت، و در گردن شتر میافکندند امن خود را.
ذلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ وجه تأویل این آیت و آخر آن باول در بستن آنست، که رب العالمین این تعظیم که نهاد خانه خویش را، و حرم و احرام را، از آن نهاد تا آن را بزرگ دارند، و حرمت آن بشناسند، و آزرم آن بزرگ دارند، و بدانند که چون جانور بیعقل درو مینیازارند، در آزردن مسلمان در حرم چه وبالست! و چون فرمود که در حرم کفتار میازارید از آنست که تا دانند که در آزار مسلمان در حرم چیست؟ و دیگر اللَّه دانست که نمازگر را از وجهت بدّ نیست و از قبله، و کعبه قبله ساخت، و دانست که حج را هنگامی باید، آن را هنگامی ساخت، و دانست که هدی را نشان آزرم باید، نشان ساخت، و در حجله حرم جای امن ساخت، از آنکه عرب در جاهلیت بس ناپاک و خون ریز بودند و بد فعل، راه ببیم داشتند، و مال بناحق میبردند، و بجای یک کس جمعی را میکشتند، طلب ثار را. رب العزة چون از ایشان این فعل میشناخت و میدانست کعبه حرم ساخت، و ماه حرام، و هدی و قلائد پدید کرد، و تعظیم آن فرمود، تا ایشان را بر مال و بر نفس خویش امن پدید آمد، و هر جای که نشان درخت حرم دیدند، سر بر خط فرمان نهادند، و تعظیم آن را دستهای بیداد و غارت کوتاه کردند. و دانست رب العزة که اگر ایشان را بعادت جاهلیت خویش فرو گذارد جهان خراب گردد. و مردم کشته شوند، و متاجر باطل گردد، رب العزة گفت: این همه بدان کردم تا شما بدانید که هر چه در آسمان و زمین است از مصالح بندگان و مرافق ایشان من میدانم، و بهمه چیزی دانا و تواناام.
اکنون هیچ کافر و مشرک را روا نیست که حج کند، یا خویشتن را بقلائد و هدی ایمن گرداند.
قِیاماً لِلنَّاسِ ای قواما لهم فی امر دینهم، یقومون الیه للحج، و قضاء النسک، و امر دنیاهم ای صلاحا لمعاشهم من التجارات، و ما یجبی الیه من الثمرات. وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ بلفظ جنس گفت، و مراد بآن ماههای حرام است، و آن چهاراند: واحد فرد، و هو رجب، و ثلاثة سرد: ذو القعدة و ذو الحجة و المحرم. وَ الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ هدی قربانست که بمنا برند، و قلائد آنست که در گردن ایشان کنند، و این آن بود که مرد چون از حرم بتجارت بیرون میشد در ماه حرام، در کار خویش نظر کردی اگر دانستی که باز گردد پیش از آنکه ماه حرام بگذرد، هم چنان ایمن بیرون شدی، و هیچ نشان بر خود و بر راحله خویش نکردی، و اگر دانستی که میبازنگردد در ماه حرام، امن خویش را نشان بر خود کردی و بر راحله خویش، و نشان آن بود که پوست درخت حرم با خود داشتی، و بر راحله خویش افکندی، تا هر جایی که رفتی ایمن بودی، و کس تعرض وی نکردی. اینست که رب العالمین گفت: وَ الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ یعنی کل ذلک کان قیاما للناس و أمنا فی الجاهلیة.
کارهای وی که بیشتر ادبی و تاریخی است، عبارتند از: صبح الاعشی، «نهایة الارب فی معرفة انساب العرب»، «مآثر الانافة»، «حلیة الفضل و زینة الکرم فی المفاخرة بین السیف و القلم» و «قلائد الجمان فی التعریف بقبایل عرب الزمان».
جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ خدای کعبه ساخت الْبَیْتَ الْحَرامَ آن خانه با آرم با شکوه قِیاماً لِلنَّاسِ امن مردمان را و پایندگی ایشان را در دین خویش، وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ و ماه حرام، وَ الْهَدْیَ و قربان که بمنا برند، وَ الْقَلائِدَ و قلائد که در گردن ایشان کنند، ذلِکَ لِتَعْلَمُوا این آن راست تا بدانید، أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ که خدای میداند هر چه در آسمانست و در زمین، وَ أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (۹۷) و خدای بهمه چیز داناست.