معنی کلمه قطاع در لغت نامه دهخدا
قطاع. [ ق ِ ] ( ع مص ) بریده و سپری شدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). بریده و سپری شدن آب چاه. ( آنندراج ). رجوع به قَطاع و قُطوع شود. || از سردسیر به گرمسیر رفتن پرنده و به عکس.( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قُطوع شود.
قطاع. [ ق َ ] ( ع اِ ) هنگام رسیدن خرما و انگور و جز آن و هنگام درودن آن. ( منتهی الارب ). رجوع به قِطاع شود. || ( مص ) بریده و سپری شدن و منقطع شدن ، یا کم شدن. رجوع به قُطوع شود. || از سردسیر به گرمسیر رفتن یا به عکس. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قِطاع و قُطوع شود.
قطاع. [ ق َ ] ( ع مص ) بریده شدن دست از بیماری. ( منتهی الارب ). جدا شدن دست از بیماری ، یا به بریدن. ( اقرب الموارد ). رجوع به قَطْع و قِطاع شود.