قطا

معنی کلمه قطا در لغت نامه دهخدا

قطا. [ ق َ ] ( ع اِ ) مرغی است که به فارسی آن را سنگخوار گویند، و گویند که آواز کردن قطا، در بیابان مسافران را دلیل باشد بر اینکه در اینجا آب است. ( آنندراج ). || ج ِ قَطاة. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قطاة شود. در مثل گویند: لیس قطاً مثل قُطَی ة؛ یعنی نیستند بزرگان مانند خردان. و نیز گویند: هو اهدی من القطا،و نیز گویند: هو اصدق من القطا. ذهبوا فی الارض بقطا؛ یعنی پراکنده شدند. ( اقرب الموارد ). || بیماریی است گوسفندان را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
قطا. [ ق َ ] ( اِخ ) ( ذوالَ... )موضعی است. ( معجم البلدان ). رجوع به ذوالقطا شود.

معنی کلمه قطا در فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . ] (اِ. ) مرغ سنگخوار.

معنی کلمه قطا در فرهنگ عمید

= قطات

معنی کلمه قطا در فرهنگ فارسی

( اسم ) نام عام برای هر یک از پستانداران دریازی از راسته آب بازان توضیح کلمات قطیس قاطوس غاطوس قطا نیز به عنوان مرادف قطاس به کار رفته اند .
موضعی است

معنی کلمه قطا در ویکی واژه

مرغ سنگخوار.

جملاتی از کاربرد کلمه قطا

در تار زلفکانش تا چشم کار کرد هی چین و حلقه بود قطار از پی قطار
گفت چون نبود ترا میل سماع گفت ما را از سماع است انقطاع
شاها بکش قطار که شهوار می‌کشی دامان ما گرفته به گلزار می‌کشی
او به صد ناز می رود تنها دل خلق از پیش قطار، قطار
مؤیدی که پی امن ملک و رامش خلق خدای‌کرد در اقطاع ملک سلطانش
تا در قلعه من از کشته بپوشانم زمین تا لب راوه من از برده بپیوندم قطار
چشم تو هر که دید ز جان بایدش برید چون گوشه ای گزید به از انقطاع نیست
پیش این جمعی چو شمع آسمان انقطاع و خلوت آری را بمان
اقطاع این سوار ورای خرد شناس میدان این براق برون از جهان طلب
می رسد از صف کرمانشاهان در قطار وزراء ناگاهان