معنی کلمه قضاء در لغت نامه دهخدا
ازبهر قضا خواستن و خوردن رشوت
فتنه همگان بر کتب بیع و شرااند.ناصرخسرو.رشوت بخورند آنگه رخصت بدهندت
نه اهل قضااند بل از اهل قفااند.ناصرخسرو.- قضا کردن ؛ حکم دادن. فتوا دادن.رای دادن. ( ناظم الاطباء ). و در ترکیبات فارسی قضا بدون همزه به کار رود.
|| اداء. ( اقرب الموارد ). و در فارسی بدون همزه استعمال شود و کسره اضافه آن به یاء بدل گردد.
- قضای حاجت کردن ؛ به آشتنگاه رفتن و تخلیه کردن. ( ناظم الاطباء ).
- قضای شهوت کردن ؛ به آرزوی نفس عمل کردن و مقاربت نمودن. ( ناظم الاطباء ).
|| ( اِ ) اندازه چیزی. ( منتهی الارب ). و از این معنی است قضا و قدر. ( منتهی الارب ).
- قضای مبرم ؛ قسمت و سرنوشت ناگزیر. ( ناظم الاطباء ).
|| ( اصطلاح متکلمان ) به طوری که سید سند در شرح مواقف گوید نزد اشاعره عبارت است از اراده ازلی حق که همواره به اشیاء آنچنان که هستند تعلق میگیرد. و قدرعبارت از ایجاد حق است اشیاء را به اندازه مخصوص وقدر معین که در ذوات و احوال آن اشیاء معتبر است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اصطلاح فلسفه ) عبارت از علم حق است به آنچه سزاوار است هستی پذیرد. و بر نیکوترین نظام و کاملترین انتظام باشد و همین است که آن را غایت ازلی نامند و مبدء فیض موجودات به طور اجمال به بهترین و کاملترین وجه و قدر عبارت از خروج اشیاء است در عالم وجود عینی همان گونه که در قضاء مقرر بود. محقق طوسی در شرح اشارات گوید: قضاء عبارت از وجود جمیع موجودات است در عالم عقلی به طور دسته جمعی و اجمال برسبیل ابداع ، و قدر عبارت از وجود خارجی آنهاست یکی یکی و به طور تفصیل. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اِمص ) ( اصطلاح عرفان ) عبارت از وجود جمیع موجودات است به طور دسته جمعی و مجمل در عالم عقلی برسبیل ابداع ، و قدر عبارت از وجود موجودات است به طور تفصیل و جداجدا در عالم خارجی. ( اقرب الموارد ). و رجوع به قضا شود. || ( اصطلاح حقوق و فقه ) بر کلیه امور مربوط به دادرسی مدنی و کیفری اطلاق میشود. در فقه اسلام آئین دادرسی کیفری و مدنی از هم تفکیک نشده است و این بسط و تفصیل که در حقوق جدید پیدا کرده و رشد خاصی یافته ، دیده نمیشود. ( فرهنگ اصطلاحات حقوقی ). تهانوی گوید: قضا عبارت از الزام است به طوری که در کافی آمده و در شرع عبارت از قول ملزم است که از ولایت عامه صادر شود، و گویند قضاء در شرع عبارت از فصل خصومات و قطع منازعات است. و پوشیده نیست که این بر فصل و قطعی که از خلیفه صادر گردد صادق است ، و همین معنی است که در کتاب خزانه آمده است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اصطلاح عباداتی فقه ) در مقابل ادا کردن. در عبادتی استعمال شود که در خارج وقت محدود شرعی آن به جا آورده شود و اداء در عبادتی که در وقت محدود آن ، و در مصباح آمده است که این مخالف وضع لغوی آن است ولی اصطلاحی است که برای تمییز و تشخیص بین دو وقت به کار میرود. ( اقرب الموارد ). اصولیان قضاء را در اتیان به مثل واجب به کار برند در مقابل اداء. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).