قصود

معنی کلمه قصود در لغت نامه دهخدا

قصود. [ ق َ ] ( ع ص ) فربه سیمین : مخ قصود؛ مغز فربه سمین. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه قصود در فرهنگ معین

(قُ ) [ ع . ] (اِمص . ) صحت عزیمت باشد بر طلب حقیقت مقصود.

معنی کلمه قصود در فرهنگ فارسی

( اسم ) صحت عزیمت باشد بر طلب حقیقت مقصود .

معنی کلمه قصود در ویکی واژه

صحت عزیمت باشد بر طلب حقیقت مقصود.

جملاتی از کاربرد کلمه قصود

دل و جانش چو در حق گشت واصل همه مقصود ما را کرد حاصل
چون به شهر آمد از وفا‌دار‌ی کرد مقصود را طلب‌کار‌ی
چو مقصودم نخواهد گشت حاصل نه دیده خواهم و نه جان و نه دل
در بادیه شوق تو، ای کعبه مقصود با خاک برابر شده آبی مگر ارزم
مقصود شاعر نیز در شعر زیر همین ابوبکر بن حسن است:
کنون خضر از محمد گشت واصل کزو مقصود کل بینی تو حاصل
بر فلک بهرام گوید دولت بهرام شاه هر چه مقصودست گیتی را نهاد اندر کنار
آخر روزی دلت به درگه برسد جان تو به مقصود تو ناگه برسد
می‌گویند: این نسخه کتاب اصیل یا اصلی است، مقصود این است که این نسخه به دست نویسنده کتاب تألیف شده‌است. البته چنین نیست که هر خبر دست اولی صادق باشد.
داند او مقصود من در این سفر آنکه سازم کعبه را زیر و زبر
گفت با مصطفی توئی مقصود ز آسمان و زمین و کل وجود