قصبچه

معنی کلمه قصبچه در لغت نامه دهخدا

قصبچه. [ ق َ ص َ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) پارچه از قسم کتان. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رجوع به قصب شود :
قصبچه ام که تو پودش مجاز پنداری
حقیقت است همه تار او یقین بنگر.نظام قاری.|| ( اِ مصغر ) قصبه کوچک. شهر کوچک.

معنی کلمه قصبچه در فرهنگ معین

(قَ صَ چِ ) [ ع - فا. ] (اِ. ) پارچه ای از قسمی کتان .

معنی کلمه قصبچه در فرهنگ فارسی

( اسم ) پارچه ای از قسمی کتان .

معنی کلمه قصبچه در ویکی واژه

پارچه‌ای از قسمی کتان.

جملاتی از کاربرد کلمه قصبچه

مبارزان کتان چون بقلب کیخاتو عیان شدند زعول قصبچه در لشکر
قصبچه ام که تو پودش مجاز پنداری حقیقتست همه تار او یقین بنگر
پنبه با قزبجفت هم رفتند از میان ناگهان قصبچه بزاد
آری ز بحر چون نتوانند شد برون ناید قصبچه ی قلمی شان بهیچ کار