قسمی

معنی کلمه قسمی در لغت نامه دهخدا

قسمی. [ ق ِ ] ( اِخ ) اسمش قاسم بیک خلف عباس بیک از امیرزادگان افشار است. رجوع به قاسم بیک شود.

معنی کلمه قسمی در فرهنگ فارسی

اسمش قاسم بیک خلف عباس بیک از امیرزادگان افشار است .

جملاتی از کاربرد کلمه قسمی

۲- تقسیم آرایه: چینش عناصر آرایه به قسمی تغییر داده می‌شود که تمامی عناصر کوچکتر یا مساوی محور در سمت چپ آن، و تمامی عناصر بزرگتر در سمت راست آن قرار بگیرند. این دو قسمت زیر آرایه‌های چپ و راست نامیده می‌شوند.
ما را ز لب تو نیست قسمی تدبیر چه سود، قسمت این است
از سخنان ارسطو: سعادت سه قسم است: قسمی درجان است یعنی حکمت، عفت و شجاعت. قسمی در جسم است یعنی صحت، زیبائی و قدرت. قسمی خارج از جان و تن یعنی مال، جاه و نسب.
ریشهٔ تاریخی نام «ابوعطا» مشخص نیست. به گوشهٔ ابوعطا و آواز ابوعطا چند نام دیگر هم داده شده‌است: سارَنج، دستانِ عرب، و سَرَنی. فرصت‌الدوله شیرازی معتقد است ابوعطا همان سارنج است (که یکی از شعبه‌های بیست و چهارگانهٔ موسیقی قدیم ایران بود) و آواز ابوعطا را قسمی از فرود شور تلقی می‌کند. گن‌ایچی تسوگه نیز احتمال ارتباط بین ابوعطا با یکی از راگاهای هندی به نام سارَنگ را مطرح می‌کند. با این حال نام سارنج نیز در مآخذ قدیمی موسیقی ایرانی دیده نمی‌شود. حدس زده می‌شود که نام ابوعطا از دوران ناصری رواج یافته باشد.
بود هر بوده​ای ز اسمی خاص هر یکی زو گرفته قسمی خاص
یا سایلی عن قصتی العشق قسمی حصتی و السکر افنی غصتی یا حبذا لی حبذا
قناعتم چقدر دستگاه نعمت داشت که سیرم از همه عالم بخوردن قسمی
یاران مزهٔ عبرت از این مائده بردند در نان و نمک‌ها قسمی بود که خوردند
در منع بدکنشان هم شیوهٔ خردی در دفع‌کج‌منشان هم‌پیشهٔ قسمی
آبی کشیده شاخ زبیخ درخت خوش قسمی ازو شکوفه وقسمی ثمر شده
در طول بحث‌های پرآشوب در مورد تصویب قانون اساسی فدرال در سال ۱۷۸۷، رون به شرطی با تصویب آن موافقت کرد که یک منشور حقوقی علاوه شود، زیرا این سند قسمی که پیش نویس شده بود، اختیارات محفوظ را برای ایالت‌ها و مردم روشن نمی‌کرد.
بکن، ای دوست، چون نه جسمی تو طلب خویش کز: چه قسمی تو؟
یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ الآیة آتشیان دو قسم‌اند: قسمی ایشان که هرگز از آتش بیرون نیایند، و درشدن ایشان بآتش تعذیب راست نه تطهیر را، و این آیت در شأن ایشان است. قسم دیگر آنست که در شدن ایشان بآتش تطهیر راست نه تعذیب را، و حال ایشان بر تفاوت است: قومی زودتر بیرون آیند، و قومی دیرتر، بر حسب حال، و بر اندازه کردار، و باز پسین کسی که بیرون آید، هنّاد است، و قصه وی معروف، و فی ذلک ما