قسمت
معنی کلمه قسمت در لغت نامه دهخدا

قسمت

معنی کلمه قسمت در لغت نامه دهخدا

قسمت. [ ق ِ م َ ] ( ع اِ ) قسمة. بهره و بخشش چیزی ، و با لفظ خوردن و کردن و نهادن و افتادن مستعمل است. ( آنندراج ). رجوع به قِسمة شود :
برفت آن زمین را دو قسمت نهاد
به هر یک پسر زآن نصیبی بداد.سعدی ( از آنندراج ).قسمت خود میخورند منعم و درویش
روزی خود میبرند پشّه و عنقا.سعدی.گر عشق نهد قسمت من خواری و آفت
خواری به حمیت بکشم نی به لطافت.عرفی ( از آنندراج ).یک زخم رسا قسمت صد سینه نیفتاد
از بس به شهادتگهش امروزغلو بود.واله هروی ( از آنندراج ).عشق چون قسمت اسباب معیشت میکرد
لاله داغی ز میان برد که داغم دارد.محمدخان قدسی ( از آنندراج ).آب و رنگ چهره او را اگر قسمت کنند
بی سخن گلگونه چندین گلستان میشود.صائب.هرکه در دنیای فانی زادِ عقبی جمع کرد
قسمت امروز خورد و دل ز فردا جمع کرد.صائب ( از آنندراج ).- امثال :
قسمت هیچکس را هیچکس نتواند خورد.
قسمة. [ ق َ س ِ / س َم َ ] ( ع اِ ) حسن و جمال. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || وجه. ( اقرب الموارد ). روی ، یا آنچه مقابل باشد از آن ، یا آنچه بر آن موی برآید. بینی وهر دو جانب آن یا وسط بینی یا فوق ابرو یا ظاهر دو رخسار یا مابین هر دو چشم یا اعلای روی یا اعلای رخساره یا مجرای اشک یا مابین هر دو رخسار و بینی. ( منتهی الارب ). طبله عطار. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
قسمة. [ ق ِ م َ ] ( ع اِمص ، اِ ) اسم است تقسیم را. ( منتهی الارب ). اسم است اقتسام را. || نصیب. ( اقرب الموارد ). || طبله عطار. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( اصطلاح فقه ) تعیین حق شایع و مشترک است و حق اعم است از منافع و اعیان منقوله ، پس شامل میشود قسمت منافع را که مهاباة خوانند. شرط قسمت آن است که در آن منفعتی از میان رفتن منفعت گردد، چون قسمت کردن چاه یا حمام جایز نیست. قسمت هنگامی میشود که شرکاء یا بعض آنان بخواهند که از ملک خود منتفع شوند و حکم قسمت آن است که نصیب و بهره هر یک از شریکان افراز گردد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اصطلاح حساب ) آنجا که گویند قسمت عدد بر عدد دیگر به دست آوردن عدد سومی است که اگر در عدد ثانی ضرب شود حاصل ضرب عبارت شود از همان عدد اول ، عدد اول را مقسوم و عدد دوم را مقسوم علیه و عدد سوم را خارج قسمت گویند، مثلاً هرگاه بخواهیم ده را بر پنج قسمت کنیم عددی را باید جستجو کنیم که اگر آن را در پنج ضرب کنیم ده به دست می آید و آن عدد دو است که خارج قسمت نامیده میشود و عدد اول که عشره است مقسوم و عدد دوم یعنی پنج مقسوم علیه است. و قسمت منحطه نزد منجمان عبارت است از ضرب خارج قسمت جنسی است بر جنسی و حاصل آن این است که مقسوم علیه در مرتبه ملاحظه شود چنانچه بیرجندی در شرح زیج آلغبیکی میگوید اگر گویند این عدد را بر آن عدد منحط قسمت کنند مراد آن باشد که مقسوم علیه رابه یک مرتبه منحط گیرند. بدان که موضع تسییر به حدهر کوکب که برسد آن را درجه قسمت نامند و صاحب حد آن درجه را قاسم گویند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || قسمت در اصطلاح حکماء و متکلمان عبارت است از قسمت کل به اجزاء و قسمت کلی به جزئیات ، و قسمت کل باجزاء یا موجب انفصال در خارج میشود یا نمیشود،قسم نخست را قسمت خارجی یا قسمت انفکاکی و قسمت فکی و فعلی گویند و قسم دوم را قسمت ذهنی و فرضی و وهمی نامند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || نصیب. ( اقرب الموارد ): به هر کس هرچه قسمت بود دادند.

معنی کلمه قسمت در فرهنگ معین

(قِ مَ ) [ ع . قسمة ] (اِ. ) ۱ - بهره ، نصیب . ۲ - جزء. ۳ - سرنوشت ، تقدیر.

معنی کلمه قسمت در فرهنگ عمید

۱. نصیب، بهره.
۲. جزء، بخش.
۳. سرنوشت، تقدیر.
۴. (ریاضی ) تقسیم.
* قسمت کردن: (مصدر متعدی ) بخش کردن، تقسیم کردن.

معنی کلمه قسمت در فرهنگ فارسی

نصیب، بهره، ج ئ، بخش
( اسم ) ۱ - جزئ جزو پاره ۲ - نصیب بهره ۳ - سرنوشت تقدیر : قسمت حوالتم بخرابات می کند هر چند کاین چنین شدم و آن چنان شدم . ( حافظ ۲۱۹ ) یا دیوان قسمت . جهان تقدیر : عیبم مکن برندی و بد نامی ای حکیم . کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم . ( حافظ ۴ ) ۲۱۳ - عوارضی که برای مصارف فوق العاده یا برای تامین مخارج دیوان و غیره وصول می شده است جمع : قسم . یا قسمت بزرگ . قسمت کبری در ادوارالوف : سالهائ عالم نزدیک با معشر سیصد و شصت هزار سالست و طوفان بر میانگاه است و او را اندر آن کتابی است نامش کتاب الالوف . درجه های فلک برابر هزارها نهاد نخستین هر درجه ای را هزار سال تا حصه یک سال سه ثانیه گشت و سه پنجیک ثانیه و این را قسمت بزرگ نام کردست . یا قسمت خرد . قسمت صغری در ادوارالوف ( بیرونی در دنباله عبارات قبل آورد : ) آنگاه بروج را دیگر بار برابر هزارها نهاد هر برجی را هزار سال . و این را انتهائ الوف نام کرد . آنگه سوم بار بروج را بسالها که آحادند برابر نهاد هر برجی را سالی تا انتهائ سالها بحاصل آمد چنانک گفتیم پیشتر زین . و چهارم بار درجه ها را برابر آحاد سالها نهاد هر درجه ای را سالی تا قسمت خرد بجای آمد . یا قسمت صغری . قسمت خرد . یا قسمت کبری . قسمت بزرگ . یا قسمت متسوعب . مستوعب .

معنی کلمه قسمت در دانشنامه عمومی

قسمت (فیلم ۱۹۴۳). «قسمت» ( انگلیسی: Kismet ) فیلمی هندی در سبک جنایی و درام است که در سال ۱۹۴۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به آشوک کومار اشاره کرد.
قسمت (فیلم ۱۹۶۸). قسمت ( به هندی: Kismat ) یا سرنوشت ( به انگلیسی: Destiny ) فیلمی هندی محصول سال ۱۹۶۸ و به کارگردانی منموهان دسای است. در این فیلم بازیگرانی همچون بیسواجیت چاترجی، بابیتا، هلن، کمال مهرا و مراد ایفای نقش کرده اند.
قسمت (فیلم ۱۹۹۵). قسمت ( به هندی: Kismat ) فیلمی محصول سال ۱۹۹۵ و به کارگردانی هامش مالهوترا است. در این فیلم بازیگرانی همچون گوویندا، مامتا کولکارنی، راکهی گولزار، کبیر بدی، آسرانی، سورش اوبروی، ای. کی. هانگال ایفای نقش کرده اند.
قسمت (فیلم ۲۰۰۴). تقدیر ( به هندی: Kismat ) یا قسمت فیلمی است محصول سال ۲۰۰۴ و به کارگردانی گودو دانوآ است. در این فیلم بازیگرانی همچون بابی دئول، پریانکا چوپرا، کبیر بدی، اشیش ویدیارتی ایفای نقش کرده اند.
قسمت (فیلم ۲۰۰۷). قسمت ( انگلیسی: Partition ) فیلمی در ژانر درام و رمانتیک است که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به کریستین کروک، نو کمبل و عرفان خان اشاره کرد.
قسمت (فیلم ۲۰۱۸). قسمت ( به هندی: Qismat ) یا سرنوشت فیلمی است محصول سال ۲۰۱۸ و به کارگردانی جاگدیپ سیدو است. در این فیلم بازیگرانی همچون امی ویرک، سارگون محتا، گاگو گیل، ساتوانت کائور، تانیا، هاردیپ گیل و هاربی سانگا ایفای نقش کرده اند.
معنی کلمه قسمت در فرهنگ معین

معنی کلمه قسمت در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قسمت به تمییز حقوق گویند.
قسمت به تمییز حقوق گویند و به عبارت دیگر قسمت افراز و جدا ساختن حق و نصیب یکی از شریکین یا بیش تر از حق دیگری و تعیین آن ها می باشد.
فقهای امامیه بالاتفاق فرموده اند که قسمت بیع نیست بلکه افراز حق است.
و از فقهای مذاهب اربعه احمد چنان که در کتاب المغنی (ابن قدامه) و رحمه الامه می نویسد این قول را اختیار کرده است.
و از شافعی دو قول نقل گردیده است.
و اما ابو حنیفه معتقد است که قسمت در اشیاء متساوی الاجزاء یا مثلی مانند مکیلات و موزونات افراز می باشد.
و در مختلف الاجزاء یا قیمی مانند ثیاب (البسه) و عقار (زمین) بیع است.
و قریب بدین قول است آنچه از مالک منقول است.

معنی کلمه قسمت در ویکی واژه

episodio
parte
قسمة
بهره، نصیب.
جزء.
سرنوشت، تقدیر.

جملاتی از کاربرد کلمه قسمت

گر قسمت ما باده و گر خون جگر بود ما نوبت خود را گذراندیم و گذشتیم
مرا قسمت به راهی گشت رهبر که صد دریای خون در هر قدم بود
‎موجی از آن قسمتِ بالا رسید ‎باز مرا جانبِ بالا کشید
اگر گنجی آرم ز دنیا به دست مهیا کنم قسمت هر که هست
چو قسم خدا را کنی رام خویش بر آن قسمت افتاده دان نام خویش
سلیم از بخیه زخم من ندارد قسمتی، آری دلم از بس پر است از غم، در او سوزن نمی‌گنجد
گلشن به باد رفتش و گل ها به خاک ریخت زین روضه داغ قسمت آن باغبان فتاد
چون موج نشد قسمت ما گوهر مقصود هر چند که از طول امل دام کشیدیم
چون ز قسمت سر توان پیچید، کز دریا نصیب گوش ماهی را گرفته سوی آتش می کشد!
دل خوردن است قسمت کامل که ماه نو روزی خورد ز پهلوی خود چون تمام شد