قرین

قرین

معنی کلمه قرین در لغت نامه دهخدا

قرین.[ ق َ ] ( ع اِ ) همسر. ( ترجمان ترتیب عادل ). همسر و همسال مرد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) :
قرین یار زیبا را چه پروای چمن باشد
هزاران سرو بستانی فدای سروبالایی.سعدی. || یار. || شتر که با دیگری با هم بندند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || نزدیک. || همنشین. ( منتهی الارب ). عشیر:
عن المرء لاتسئل و سل عن قرینه.
( از اقرب الموارد ).
ج ، قُرَناء. ( منتهی الارب ). || دیو که همیشه با مردم باشد و گاهی جدا نشود. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || حج مقرون به عمره. ( از اقرب الموارد ). || نَفْس. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
قرین. [ ق َ ] ( اِخ ) شمشیر زیدخیل. ( منتهی الارب ).
قرین. [ ق ُ رَ ] ( اِخ ) دهی است در طائف. ( منتهی الارب ).
قرین. [ ق ُ رَ ] ( اِخ ) جائی است در یمامه ، و نجده حروزی نزدیک آن به قتل رسیده است. ( از معجم البلدان ).
قرین. [ ] ( اِخ ) جائی است ، و ذوالرمة دراشعار خود از آن یاد کرده است. ( از معجم البلدان ).
قرین. [ ق ُ رَ ] ( اِخ ) لقب وی عثمانی جد موسی بن جعفربن قرین است. ( اللباب فی تهذیب الانساب ). رجوع به قرینی ( موسی... ) شود.
قرین. [ ق ُ رَ ]( اِخ ) ابن ابراهیم. از محدثان است. ( منتهی الارب ).
قرین. [ ق َ ] ( اِخ ) ابن سهل بن قرین. از محدثان است. ( منتهی الارب ).
قرین. [ ق ُ رَ ] ( اِخ ) ابن عامربن سعدبن ابی وقاص. از محدثان است. ( منتهی الارب ).
قرین. [ ق ُ رَ ] ( اِخ ) ابن عمرو. از محدثان است. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه قرین در فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - همسر، همدم . ۲ - یار. ۳ - نزدیک . ج . قرنا(ء )، اقران .

معنی کلمه قرین در فرهنگ عمید

۱. نزدیک.
۲. (اسم ) [قدیمی] همدم، همسر، یار، مصاحب.

معنی کلمه قرین در فرهنگ فارسی

نزدیک، همدم، همسر، یار، مصاحب، قرنائ جمع
( صفت ) ۱ - نزدیک ۲ - مصاحب همنشین یار ۳ - مثل نظیر مانند جمع : قرنا (ئ ) اقران .
ابن عمرو از محدثان است

معنی کلمه قرین در دانشنامه عمومی

قرین (شرقیه). قرین ( به عربی: القرین ) یک منطقهٔ مسکونی در مصر است که در استان شرقی ( مصر ) واقع شده است. القرین ۶۴٬۴۵۳ نفر جمعیت دارد و ۲۶ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

معنی کلمه قرین در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قَرِینٌ: همنشین -همراه- قرین
معنی زُوِّجَتْ: قرین و جفت شود ( در عبارت "وَإِذَا ﭐلنُّفُوسُ زُوِّجَتْ " منظور این است که در قیامت هرکس با همسان خود قرین و جفت شود ،خوبان با خوبان و بدان با بدان)
معنی قَدَرِهَا: اندازه اش - وسعش (کلمه قدر به معنای قرین شدن چیزی است به چیزی دیگری ، بطوری که از آن چیز هیچ کم و زیادی نداشته باشد ، که در این صورت یعنی در صورتی که مساوی آن شد قدر آن میشود )
معنی مُّقَرَّنِینَ: به هم بسته شده ها (کلمه مقرنین از ماده تقرین است که به معنای جمع نمودن چیزی است با فرد دوم همان چیز و قرین کردن دو چیز و عبارت "مُّقَرَّنِینَ فِی ﭐلْأَصْفَادِ "یعنی اسیرانی که با زنجیر کنار هم قرار داده شده اند)
معنی دُعَائِکَ: خواندن تو -طلب کردن ازتو(عبارت "وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً " به این معنی است که : پروردگارا ! من همواره به سبب دعای خود قرین سعادت بودهام و هر وقت تو را میخواندم اجابتم میفرمودی ، بدون اینکه مرا شقی و محروم سازی )
معنی لِزَاماً: لازم - ملازم - قرین و همراه (کلمه لزاما به معنای ملازمه باشد ، چون هر دو ، مصدر باب مفاعله ، یعنی لازم - یلازم است عبارت "قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَاماً " به این معنی است که :بگواگر دع...
ریشه کلمه:
قرن (۳۳ بار)

معنی کلمه قرین در ویکی واژه

قرنا (ء)
همسر، همدم.
یار.
نزدیک.
، اقران.

جملاتی از کاربرد کلمه قرین

بر لب قرین شکر تو ذکری نیاورم الا دعای خسرو گیتی پناه را
خطرات جراحی پتوز شامل عفونت، خونریزی و کاهش بینایی می‌باشد، ولی وقوع این عوارض بسیار نادر است. بلافاصله بعد از عمل، ممکن است چشم به‌طور کامل بسته نشود، ولی این عارضه معمولاً مقطعی است. در طی این مدت می‌توان از قطره و پماد برای محافظت چشم استفاده نمود. ممکن است پلک‌ها کاملاً قرینه به نظر نرسند. در اغلب موارد بعد از جراحی در نگاه به پایین پلک عمل شده نسبت به طرف مقابل مختصری بالاتر قرار می‌گیرد و شب‌ها مختصری بازمی‌ماند که این دو عارضه مشکل آفرین نیستند. گاه ممکن است بیش از یک بار عمل جراحی لازم باشد.
آنتن دوقطبی به‌طور فیزیکی قابل ساختن نیست زیرا در واقعیت برای تولید جریان نیاز به نقطه‌ای برای وارد شدن جریان و یک نقطه برای خارج شدن جریان است. اما به‌طور واقعی تر، یک قطعه کوچک از سیم که قسمتی از یک چند قطبی است را به عنوان دو قطبی در نظر گرفته می‌شود و به همین دلیل، یک آنتن واقعی را به قسمت‌های کوچک تقسیم کرده تا بتوان آن را به‌طور تحلیلی مورد محاسبه قرار داد. با این تصور می‌توان که میدان الکتریکی دور (در فاصله دور) موج الکترومغناطیسی هر کدام از عناصر قرینه را می‌توان بدست آورد که با مقداری محاسبه به معادله زیر می رسیم:
با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین با هر که نیست عاشق کم کن قرینیا
بنا به گفتهٔ محمدعلی سپانلو، علوی در این رمان «روشِ استعلام و استشهاد» را به کار برده، روشی که چند اثر دیگرش را نیز ساخته‌است. «این شیوه بیشتر در ادبیات پلیسی معمول است؛ یعنی کنارهم نهادن قطعات منفصل یک ماجرای از دست رفته و ایجاد یک طرح کلی از آن ماجرا به حدس و قرینه. «بدین ترتیب، یک واقعهٔ گذشته به کمک بازمانده‌های آن نوسازی می‌شود. اشارات تاریخی بزرگ علوی نیز بحث‌ها برانگیخته: استاد ماکان گاهی شبیه کمال‌الملک است. رئیس شهربانی، سخت به آیرم شباهت دارد. اما هیچ‌کدام دقیقاً الگوی واقعی‌شان نیستند. این کار فقط برای خلق فضا انجام شده‌است.» سپانلو همچنین نوشته که نثر علوی، «منظم و سیال است که در قیاس با معاصرانش، بسی امروزی می‌نماید».
بنا چهار ضلعی و هر ضلعش ۱۶ متر می‌باشد. دارای ازاره سنگی و طاقنمای آجری قرینه به ارتفاع ۵ متر است.
یقین بود که از این روست مردم دو جهان یکی قرین نشاط و یکی ندیم محن
بعضی از منابع سر او را مشابه سگ وحشی دانسته‌اند و اینکه کدامیک دقیق است مشخص نیست. به هر صورت آنچه هست گوشت‌خوار بودن جانور مد نظر بوده‌است. شاید مصریان باستان از مشاهدهٔ این قبیل جانوران در کنارهٔ صحرا و رابطهٔ صحرا با مومیایی به این قرینه دست یافته باشند. به هر صورت او اکثراً به صورت سگ‌سانی سیاه رنگ یا انسان‌واره‌ای با سری سگ‌سان و سیاه و در موارد معدودی (معبد رامسس دوم در ابیدوس) کاملاً شبیه انسان به تصویر کشیده شده‌است.
هوا واماند ز آشوب و به ساحل شد قرین کشتی من از مرسوم هر روزی، ز کشتی چون برون گشتی
دل بغمت بستم و ز غیر تو رستم شادیم این بس که با غم تو قرینم
روح همچون گشت با شیطان قرین می شود انجام شیطان لعین
چون شاه ز مرحمت قرین آورد با خیل ملک نه نوع انسانم
ماه گفتی با ثریّا شد قرین یا که عیّوق از فلک شد بر زمین
گر دل دهی به ما ده عاشق که ما امینیم با آن که دل به ما داد ، ما روز و شب قرینیم
با دست چوکان او قرین شد زان کان جواهر ثمین است
آگوستوس پس از مرگش به جایگاه خدایی ارتقا یافت. اما در دوران زندگی، اجازه نداد کسی او را بپرستد. اما اجازه داد که قرین کردن نامش با رم مجاز باشد به شرط آنکه مراسم نیایش در رم نباشد.